ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

دانلود/ فیلمی که مردم برای احمدی نژاد در سال 84 ساختند


سوم تیر ماه سال ۸۴، روز مقابله با سلطه جویی عده ای خاص بود. عده ای که بعد ۱۶ سال با نه بزرگ مردم مواجه شدند. در آن روزها گروهی سوار بر امواج تبلیغاتی شده بودند، تبلیغاتی که از استفاده ابزاری از زنان تا وعده های مالی را در بر می گرفت.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ سوم تیر ماه سال ۸۴، روز مقابله با سلطه جویی عده ای خاص بود. عده ای که بعد ۱۶ سال با نه بزرگ مردم مواجه شدند. در آن روزها گروهی سوار بر امواج تبلیغاتی شده بودند، تبلیغاتی که از استفاده ابزاری از زنان تا وعده های مالی را در بر می گرفت. اما حنایی رنگ و لعاب پوسترهای تبلیغاتیشان را تامین می کرد دیگر برای مردم، رنگی نداشت. تبلیغات احمدی نژاد با همه فرق داشت. ستاد های خودجوش و مردمی کار ها را بر عهد گرفتند و اینگونه بود که مردی از جنس مردم، خادم مظلوم مردم شد.

 

 دانلود لینک مستقیم فیلم با حجم ۳٫۵ مگابایت

فتنه خوانی=> همه چیز درباره براندازی نرم و بازوهای عملیاتی آن در فتنه 88


مدل براندازی که در ایران طراحی شده بود مانند دیگر کشورها دارای 3 بازوی ؛ فکری، اجرایی و رسانه‌ای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعه‌های فعالی می‌باشند که به‌طور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعه‌های: روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایه داری، سیاست خارجی، ادبیات و. . . می‌باشد که در هر کدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران وجود دارند که به صورت فعال نقش دارند.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ نقش رسانه‌ها در تمامی کشورهایی که در آنها براندازی نرم صورت گرفته، کاملا محسوس و تأثیرگذار است. در ایران نیز افرادی که به دنبال فتح سنگر به سنگر نظام بودند و تئوری فشار از پایین و چانه زنی در بالا را ارائه کرده بودند، نقش بی‌بدیل و قدرتمند رسانه‌ها اعم از مکتوب و غیر مکتوب را درک کردند.

پس از مقطعی که روزنامه‌های جریان وابسته به دلایل مختلف توقیف شد، تنها اینترنت ماند و شبکه‌های ماهواره‌ای؛ کشورهای غربی نیز که در آن مقطع اصلاح‌طلبان را در پایان راه می‌دیدند سرمایه‌های عظیم مالی و حمایتی خود را پشت این جریان قرار دادند. در همین راستا در خارج از کشور شبکه‌های ماهواره‌ای با بودجه کشورهای غربی گسترش پیدا کرد و جمعی از روزنامه‌نگاران داخلی بر اساس تفکرات خود جذب رسانه‌های ضدانقلاب شدند. در داخل نیز جریان دوم خرداد پس از کشف پتانسیل اینترنت شروع به ساخت وب‌سایت‌های مختلف کرد.

اینترنت آن دوران تازه به فضای رسانه‌ای کشور وارد شده بود و هنوز سایت‌ها و خبرگزاری‌ها به گستردگی امروز درنیامده بود. جریان اصلاح‌طلب به خوبی از این خلأ استفاده کرد و در بحران‌های مختلف در آن سال‌ها نظیر 18 تیر 78 و یا دیگر بحران‌های خود ساخته این جریان، اینترنت نشان داد که می‌تواند به خوبی و حتی برتر از رسانه‌های نوشتاری افکار عمومی را تهییج نماید. در این دوران است که اصلاح‌طلبان به پتانسیل بالای اینترنت و ظرفیت‌های پنهان آن پی می‌برند.

در همان ایام، پس از فیلتر شدن سایت "امروز" به مدیریت مصطفی تاجزاده بود که جمعی از روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان جنگ روانی گسترده‌ای را علیه نظام شروع کردند. این اعتراضات به گونه‌ای پیش رفت که حتی وب سایت BBC اعتراض وبلاگ‌نویسان را مخابره کرد. اصلاح طلبان از پتانسیل اینترنت و وبلاگ‌نویسی کمال استفاده را بردند و حتی ناظران خارجی که اوضاع ایران را رصــد می‌کردند متوجه این پتانسیل شدند و راه‌هایی را ایجاد کردند تا بتوانند از این ظرفیت استفاده کنند.

آشنایی اصلاح‌طلبان با وبــلاگ‌نویسی
وقتی یک ابزار نو درجامعه در هر حوزه‌ای وارد می‌شود، یافتن کاربر برای آن ابزار مدتی زمان می‌برد. حال این ابزار اگر درحوزه رسانه و با کاربری شخصی باشد صد البته که به زمان کمتری برای فراگیر شدن نیاز دارد. این ابزار نوین در ایران چیزی جز وبلاگ نبود؛ صفحات رسانه‌ای کاملاً شخصی در اینترنت با ضریب نفوذ بالا!

نقش اینترنت برای اصلاح‌طلبان در قضایای سال 78 و همچنین تحصن مجلس ششم پس از آن روشن شد، زیرا اینترنت ابزاری بود که هر زمان رسانه‌های عادی (روزنامه) دچار مشکل شدند، بتوانند افکار عمومی را بسیج کنند. به همین دلیل از همان ابتدا سرمایه گذاری عظیمی در این بخش صورت گرفت.

چهره‌های مختلف جریان اصلاحات با پی بردن به این قدرت و ضریب نفوذ بالا درصدد راه‌انداختن وب سایتهای خبری و صفحات شخصی برآمدند. راه‌اندازی وب‌سایت‌هایی همانند روزآنلاین، رادیو زمانه، رادیو فردا و. . . از کارهایی بود که در آن دوران با هدایت برخی چهره‌هایی که بعدها وابستگی آنان مشخص شد صورت گرفت. تشویق نمایندگان متحصن مجلس ششم برای نوشتن خاطرات و قرار دادن آن بر روی وبلاگ خود از جمله کارهایی بود که در آن زمان توسط همان چهره هایی که ذکرشان رفت، انجام شد.

به موازات این گفته‌ها نوع توجه کشورهای خارجی به بهره‌گیری از اینترنت درایران نیز قابل توجه است. ناظران خارجی رویدادهای ایران دریافته بودند که استفاده از اینترنت در ایران بر خلاف دیگر کشورهای منطقه در حال گسترش است و تنها کاری که تا آن زمان برای مقابله با این رسانه انجام می‌شد مسدود کردن آنها بود که البته دولتهای غربی هزینه فراوانی خرج می‌کردند تا بتوانند این فیلترها را از میان بردارند.

دولتهای غربی می‌دانستند که با این پتانسیل می‌توانند به براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی کمک فراوانی کنند. اما اینترنت مورد استفاده دیگری نیز داشت و آن اینکه اینترنت ابزار ارتباطی مناسبی برای برقراری ارتباط کشورهای غربی با مؤسسات غیردولتی (NGO) بود. در آن مقطع زمانی حمایت‌های خارجی در انواع مختلف صورت می‌گرفت که کمک مالی کشورهای اروپایی به خصوص هلند در زمینه راه‌اندازی سایتها و مجلات خیلی تاثیـرگذار بود. در همین راستا شخصی به نام "فرح کریمی" از نمایندگان پارلمان هلند بودجه‌ای معادل 15 میلیون یورو برای تقویت وب سایتها و وبلاگ‌ها دریافت می‌کند.

همزمان با تخصیص بودجه‌های سنگین برای سرمایه‌گذاری در فضای سایبری، از طرف دیگر مامورین امنیتی غرب نفوذ در رسانه‌های اینترنتی جریان اصلاحات را برای به دست گرفتن فضای موجود در دستور کار خود قرار دادند.

ماموران امنیتی با کنجکاوی و کنکاش وبلاگها را رصد می‌کردند تا بتوانند افراد مستعد داخل ایران را جذب کنند. آنها روشهای گوناگونی اعم از ارسال افراد به جشنواره‌های مختلف، پوشش دادن به سفرها از طریق رسانه‌های همسو با خود، مصاحبه با رسانه‌های مختلف و توجه خاص به سیاستمداران و چهره‌های برجسته اصلاح طلب و وب سایتهای آنها مانند محمد علی ابطحی، داشتند.

پروژه گلف 2000
در این شرایط اما پروژه استفاده از فضای مجازی برای شکل دهی به یک شبکه اینترنتی توسط بیگانگان باعث گردید که پروسه‌های براندازانه‌ای علیه ایران شکل گیرد. یکی از این پروژه‌های تعریف شده برای این پروسه، اقدامات مرکز "برکمن" از زیر مجموعه‌های دانشگاه هاروارد بود که وظیفــه اصلی‌اش بررسی جنبه‌های سیاسی - اجتماعی اینترنت است.

در گذشته کنفرانسی در این دانشگاه برگزار شده بود که هدف آن بررسی نمونه‌های مختلف غیرامریکایی اینترنت در انتخابات کشورهای مختلف بود. برای امریکا و ناتو اهمیت داشت که متوجه شوند اینترنت تا چه میزانی دردیگر کشورها بومی شده است.

همچنین کنفرانسی در آن سالها پیرامون توانمندی وبلاگها و اینترنت در اسراییل برگزار شد. این کنفرانس توسط یکی از عناصر ایرانی تبار اسراییل به نام "دیوید منا شوید" که در پروژه "گلف 2000" گری سیک (مشاور و عضو ارشد شورای امنیت ملی امریکا در زمان کارتر) همکاری میکرد، برگزار گردید.

گری سیک پروژه‌ای را راه‌اندازی کرده بود که در آن از همه ایرانی‌هایی که در داخل و خارج از کشور با سرویسهای امنیتی کشورهای مختلف همکاری می‌کردند استفاده می‌شد. هدف از این پروژه ارتباط با برخی نخبگان داخلی و کسب اطلاعات از اوضاع ایران بود که بعضی از اساتید دانشگاهی و شخصیت‌های اصلاح‌طلب از جمله؛ سریع‌القلم، سیامک نمازی، جهانبگلو، قمی، هادیان، ذاکریان و... در این پروژه عضو بودند.

در همین کنفرانس درتل‌آویو بود که روزنامه‌نگاری ایرانی درآن شرکت کرد و مباحثی چون استفاده درست جریان اصلاحات از اینترنت، راه‌اندازی جنگ روانی، براندازی نرم، انجام مواردی که رسانه‌های سنتی و بومی از انجام آن عاجز هستند و... مطرح شد.

از سوی دیگر مؤسسه‌ای به نام "ممری"، در اسراییل مشغول به فعالیت شبه رسانه‌ای است که دراصل امریکایی است. وظیفه این مؤسسه در زمینه مطالعات رسانه‌ای خاورمیانه است. تلاش اصلی این مؤسسه مبارزه با فعالیت‌های ضد اسراییل است که در دیگرکشورها صورت می‌گیرد.

مؤسسه "ممری" پروژه‌ای را دنبال می‌کند که هدف آن حمایت از اصلاح‌طلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسؤول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسراییل است. بنا به گفته‌های این افسر قدیمی اسرائیلی اهداف این مؤسسه درایران اشاعه تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش و برخی دیگر از روشنفکران وابسته به آنهاست.

همکاری روزنامه‌نگاران ایرانی با پروژه گلف 2000
در این پروژه آن‌چنان که در آن برنامه‌ریزی شد قرار شده بود که برخی از چهره‌های برجسته اصلاح طلب جذب شوند و از طریق آنها روزنامه‌نگارانی که از دید آنها توان حرکت در راستای اهداف این پروژه را داشتند به گلف 2000 ملحق شوند.

بر همین اساس بود که اصلاح‌طلبانی که با اینترنت آشنا بودند و حضور پررنگ در دنیای مجازی داشتند جذب شدند. در این راستا افرادی از قبیل محمد علی ابطحی، ابراهیم نبوی، سینا مطلبی، امید معماریان، مسیح علی نژاد، نیک آهنگ کوثر، پرستو دو کوهکی، مسعود بهنود و... به این پروژه ملحق شدند.

در مثلث براندازی هر کدام از مؤسسات امریکایی فعالیت خاصی را انجام می‌دهند که در ایران نیز یک‌سری افراد با آنها همکاری می‌کنند.مهمترین مؤسسه "هوفر" زیر مجموعه دانشگاه استنفورد است که در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژه‌ای به نام "دموکراسی در ایران" دارد که زیر نظر 3 شخص امنیتی به نام‌های عباس میلانی، لری دایمند، مایکل مک فور اداره می‌شود.

عباس میلانی در زمان شاه به دلیل فعالیت در گروه‌های چپ دستگیر و در بازداشت تبدیل به یک سلطنت‌طلب دو آتشه شد! بطوری که پس از انقلاب و یکی دو سال زندگی در ایران، کشور را به مقصدامریکا ترک کرد و در آنجا کتابهای متعددی به نگارش در آورد و از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر کرد. او کم‌کم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگران فرق عمده‌ای داشت و آن رابطه با عناصر اصلاح طلب داخلی بود.

پروژه "دموکراسی در ایران" پیرامون فرهنگ عامه مردم در ایران مانند موسیقی، وبلاگها و مسائل جنسی کار می‌کند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است که افرادی مانند فاطمه حقیقت جو، آرش(احمد) نراقی از اعضای حلقه کیان و نزدیک به عبدالکریم سروش در کنفرانسهای آنها سخنرانی می‌کنند. در داخل ایران نیز افرادی که به کارگزاران نزدیکند به این مؤسسه نزدیک هستند. بطور نمونه محمد عطریانفر در هر مجله یا روزنامه‌ای که کار می‌کند از عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخ نگار که کارهای خود را انجام می‌دهد، مصاحبه می‌کند. اهمیت عباس میلانی برای CIA از رضا پهلوی هم بیشتر است، زیرا او با اصلاح طلبان رابطه خوبی دارد وحتی تمام هزینه‌های مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین می‌کند.

شروع پروژه تقلب همزمان با تشدید فعالیت سایبری
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 حزب سبز آلمان کنفرانسی با شرکت اکثریت اپوزیسیون ایرانی از فرح کریمی گرفته تا علیرضا نوری زاده، ابراهیم نبوی، خان بابا تهرانی، رضا معینی و. . . را در بلژیک برگزار کرد. در آن کنفرانس اعلام شد که درانتخابات ریاست جمهوری تقلب صورت گرفته و احمدی‌نژاد با تقلب به مرحله بعدی رفته است! در همان جلسه پیشنهادات مختلفی مطرح شد که فرح کریمی نماینده پارلمان هلند و شخصی که بودجه 15 میلیون یورویی جهت تقویت وب‌سایتها و وبلاگها گرفته بود، راه‌اندازی وب سایتهای گوناگون مثل روز آنلاین، شهرزاد نیوز، گذار و. . . را پیشنهاد داد.

پروژه صداهای جهان
یکی دیگر از پروژه‌هایی که برای رصد و برنامه ریزی عملیاتی درفضای سایبری برنامه‌ریزی شد پروژه "صداهای جهان" بود. پروژه "صداهای جهان" زیر مجموعه مرکز برکمــن (دانشگاه هاروارد) در سال 2004 تعریف شد. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگرهای دنیا بخصوص کشورهای مخالف امریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورهاست دست پیدا کنند.

منابع مالی این پروژه را بنیاد سوروس (OSi) تأمین می‌کند که به اکثر مؤسسات غیر دولتی در دنیا کمک مالی می‌کند. طراح و پی‌گیر این پروژه فردی به نام "زوکرمن" است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت می‌کرده است. او بر روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم در کشورهای مختلف فعالیت زیادی داشته است و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی غربی نیز رابطه دارد. فرد فعال دیگر در این پروژه خانم "ربکامک کین" است که قبلاً در CNN فعالیت داشته است.

بر اساس مشاهدات و اطلاعات موجود پروژه "صداهای جهان" توسط سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ساپورت مالی می‌شود و این سازمان، آن را طراحی کرده تا بتواند درکشورهای مخالف امریکا نیروها را جذب کند و یک جنگ روانی از طریق وبلاگها علیه حکومت در آن کشورها راه‌اندازی کند.

جذب روزنامه‌نگاران ایرانی در سازمان سیـا
جذب روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای ایرانی یکی از اهداف پروژه‌های میان مدت و دراز مدت سازمانهای جاسوسی غربی بویژه "سیا" در پروژه‌های مربوط به جنگ نرم است. البته شاید سیا مشخصا خود وارد این یارگیری نشود ولیکن از طریق برخی سرویس‌های واسطه این جذب نیرو صورت خواهد گرفت.

برای جذب افراد مختلف از طرق مختلف وارد می‌شوند. آنها می‌دانند که یک فرد رسانه‌ای علاقه به مطرح شدن دارد چه از طریق مصاحبه و گفت‌وگو با نشریات و رسانه‌های گوناگون، استفاده از این افراد به عنوان کارشناس در رادیو، تلویزیون و...
روشهای جذب افراد مختلف است و بستگی به نقاط ضعف آنها دارد. جذب برخی بر اساس مسائل مالی صورت می‌گیرد و یا از طریق مسائل جنسی و ارتباط جنسی مخالف جذب این سازمانها می‌شوند اما روش مالی برای جذب افراد در ایران کاربرد بیشتری داشته است. در این میان NGOها نقش مهم و به نوعی محلل در این خصوص بازی می‌کنند. NGOهایی که منابع مالی شان از خارج کشور تأمین می‌شود به گونه‌ای به آنها پول تزریق می‌شود که قابل بررسی نیست.

مؤسسه گفت‌وگوی ادیان متعلق به محمد علی ابطحی و یا مؤسسه گفت‌وگوی تمدنهای محمد خاتمی و صادق خرازی از طریق دیگر مؤسسات خارجی مانند "هیفوس"، "سوروس"، "کلوپ مادرید"، "جرمن مارشال فایند" و. . . تأمین مالی می‌شوند. مؤسسات خارجی بیشتر در زمان جنگ سرد بوجود آمدند اما بعداز ماجرای 11 سپتامبر رشد و گسترش قابل توجهی پیدا کردند.

ابـزار امریکا برای جنگ نرم
امریکا در امپراتوری ظاهری که برای خود بنا کرده است درصدد اشاعه قدرت خود به اقصی نقاط دنیاست. امریکا پس از جنگ جهانی دوم از دو ابزار برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده که عبارتند از قدرت نرم و قدرت سخت که همان ابزار نظامی است.

الف- قدرت سخت: حملات نظامی امریکا به عراق و افغانستان نمونه‌های بارز این جریان هستند.

ب- قدرت نرم: دولت امریکا در برابر بعضی از کشورها مانند ایران از قدرت نظامی خود استفاه نمی‌کند اما روش دیگری به نام براندازی نرم را ایجاد کرده که مرتبط با مفهوم قدرت نرم است.
"جوزف نای" تئوریسین امریکایی از اساتید دانشگاه هاروارد در این زمینه می‌گوید: "قدرت فقط ابزارهای نظامی نیست، قدرت خیلی از ابزارهایش فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است و با همین عوامل می‌تواند نفوذ خود را گسترش دهد."

براندازی نرم در سال‌های دهه 80 علیه اتحاد جماهیر شوروی و جمهوریهای تازه استقلال یافته شروع به گسترش کرد. نمونه‌های بارز آن در صربستان، گرجستان، اوکراین و قبل از آن چکسلواکی و کرواسی و حتی در لبنان که منجر به خروج نیروهای سوری از این کشور شد، صورت گرفت. اما در بعضی از کشورها مانند ونزوئلا این براندازی نرم با شکست مواجه شد. این گونه براندازی‌ها زمانی نتیجه‌بخش خواهد بود که نتیجه اکثریت مردم که حامیان اصلی حکومت‌های مردمی هستند از دولتها ناراضی شوند. در ایران و هر کشوری که اکثریت از حکومت رضایت دارند و حتی حاضرند برای حکومت هزینه بپردازند این انقلابها نتیجه‌بخش نخواهد بود.

امریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسین‌های مختلف از جمله "جین شارپ" بهره می‌گیرد که 50 سال از عمر خود را در مؤسسه‌اش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومت‌ها را برای براندازی نرم شناسایی کند.

در وب سایت این مؤسسه به نام "آلبرت انیشتین" شاید به 20 تا 30 زبان زنده دنیا متون و روش مبارزه مسالمت آمیز آموزش داده شده است. البته این زبانها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به زبانهای برمه‌ای، چینی، عربی، فارسی و. . . است که امریکا دوست دارد در کشورهایی که به این زبانها گویش دارند انقلاب نرم صورت بگیرد.

افراد دیگر مانند "مارک پالمر" رئیس مؤسسه "کنوس" نیز درمورد ایران بسیار تحقیق کرده‌اند. آنها حتی 2-3 سال پیش کلاس‌هایی را تشکیل دادند و برخی از فعالان جریان دوم خردادی مانند عمادالدین باقی را دعوت کرده و دوره‌های براندازی نرم را به آنها آموزش دادند.

استفــاده از مدل صربستان در ایـران
روش انقلاب مخملی صربستان یکی ا ز روشهایی بود که جهت براندازی درایران شبیه سازی شد.
این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل 2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع می‌شود. آنها ابتدا شروع به برنامه ریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب می‌کنند. به طور نمونه آقای "ساکاشویلی" (رئیس جمهور گرجستان) کسی نیست که یک شبه به دنیای سیاست آمده باشد. این فرد بورسیه "فول برایت " متعلق به وزارت خارجه امریکاست. او سالها دراین کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر به شدت روی او سرمایه گذاری اجتماعی می‌کنند.

به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به صورت شبکه‌ای (مدل تجاری - گلدکوئیستی) می‌پردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپین‌هاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی را برای این نامزد انتخاب می‌کنند و شروع به آماده‌سازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزد شان می‌کنند. از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده می‌کنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سئوال می‌برند و شروع به اعتصاب می‌کنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی برگزار شود که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز شود.

این فرآیند درکشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شد و به نتیجه هم رسیده است و همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرار گرفت که این تغییرات بستگی به آداب و رسوم فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلابها جوانان هستند که سرمایه گذاری خوبی بر روی آنها صورت می‌گیرد. بر روی انرژی جوانان حساب می‌شود زیرا آنان تنها افرادی هستند که 2 - 3 ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات می‌کنند.

کودتای مخملی جریان شکست خورده انتخابات در ایران بسیار به انقلاب صربستان شبیه است. در آن کشور گروهی به نام "آتپور" وجود داشت که ظاهرا گروه دانشجویی بودند. اعضای این گروه شروع به عضو گیری کردند. این عضو گیری شباهت زیادی به جریان موسوم به موج سبز در ایران داشت.

همچنین جزوه‌های آموزشی که در صربستان توزیع شده بود در ایران نیز توزیع شد برای مثال در یکی از این جزوات آموزشی نکته‌ای آمده به نام "موقعیت دشوار" که از مهم‌ترین روشهای استراتژیک است و حکومت‌ها را در شرایطی قرار می‌دهد که نتواند با معترضین برخورد کنند. در این نکته آمده که باید زیر پوشش عادت‌های مذهبی قرار بگیرید و حرکاتی مانند پیاده روی در خیابانها را انجام دهید که هیچ دولتی نمی‌توانند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوه آموزشی اشاره‌ای به چند حلقه فیلم آموزشی کرده که پیرامون انقلاب صربستان است وحتی فیلم‌ها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایتها قرار گرفته است. جزوه دیگری نیز وجود دارد که درمورد نحوه تسخیر مکان‌ها و ساختمان‌های حساس شهر است و در آن آموزش می‌دهد که گروههای معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.

بـازوهای پـروژه برانـدازی در ایـران
مدل براندازی که در ایران طراحی شده بود مانند دیگر کشورها دارای 3 بازوی ؛ فکری، اجرایی و رسانه‌ای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعه‌های فعالی می‌باشند که به‌طور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعه‌های: روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایه داری، سیاست خارجی، ادبیات و. . . می‌باشد که در هر کدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران وجود دارند که به صورت فعال نقش دارند.
بازوی اجرایی این پروژه را دارای 5 زیر مجموعه بود.

1-زیر مجموعه زنان: که ازچند طیف تشکیل شده است که مهمترین لیدرهای این طیف "شادی صدر" و "شیرین عبادی" هستند. این طیف‌ها بیشتر با NGO های هلندی در تماس بودند که هزینه‌های این گروه‌ها و کمپین‌ها را پرداخت می‌کنند. طیف دیگری به مسؤولیت پروین اردلان، دختر علی اردلان از رهبران جبهه ملی فعالیت می‌کند. طیف "نوشین همدانی خراسانی" که تمایلات چپ دارند نیز از جمله این طیف‌ها هستند.

-2 زیر مجموعه قومی - نژادی: بیشتر امور این کار درطیف شیرین عبادی صورت می‌گیرد. او با اینکه در زمینه حقوق بشر فعالیت می‌کند اما رگهای قومی - نژادی در فعالیت‌هایش وجود دارد. گروههای ملی - مذهبی نیز دراین زمینه متمرکز هستند.

-3 زیر مجموعه حقوق بشر: مهمترین چماقی که امریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده می‌کند حقوق بشر است. در این زیر مجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. "هادی قائمی" که از عناصر فعال و امنیتی در امریکاست از حامیان خارجی این طیف هستند. او مدتی رئیس بخش ایران سازمان صهیونیستی "دیبای حقوق بشر است" و با بودجه 15 میلیون یورویی هلند مؤسسه‌ای را راه‌اندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.

4- زیر مجموعه کارگری: اگر به یاد داشته باشید در سال‌های گذشته سندیکای اتوبوسرانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی به نام "منصور اصانلو" برعهده داشت. افرادی به دلایل مختلف از جمله عقب افتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب می‌زنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز درامریکا مانند NED، صندوق مالی و دموکراسی و. . . به صورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول می‌دهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک کنند. تمامی اسناد این کمک‌ها در وبسایت سازمان NED موجود است. علت دسترسی آسان به این اسناد را می‌توان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که این مؤسسات چون مخفی کاری انجام نمی‌دهند پس به دنبال مطلب و مسأله خاصی نیستند!

5-ngo ها- این زیر مجموعه در دوره دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شوند، به همین دلیل موسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفه این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمع آوری پول از خارج کشور و. . . را بدهند.

دو NGO برجسته در کشور با نام‌های "کنشگران" به مدیریت "سهراب رزاقی" (مدیرکل وقت وزارت کشور در بخش NGO ها در دوره اصلاحات) که مبلغ 2 میلیون یورو بودجه از مؤسسات هلندی دریافت کرد و مؤسسه "همیاران "با مدیریت"باقر نمازی" ( پدر سیامک نمازی، عضو دعوتی مؤسسه NGT که وابستگی آن به سیا معلوم شده است) از جمله NGOهایی بودند که میتوان در این زمینه نام برد.

مؤسسه همیاران بعد از زلزله بم در سال 2003 میلادی یک سری کلاسهای آموزشی با عنوان جذب پول از خارج کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان آن افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه وابستگی به سرویس‌های امنیتی غرب را دارند.
-6- زیر مجموعه دانشجویی: اوج فعالیت زیر مجموعه دانشجویی در جریان 18 تیر 78 بود و بعد از آن نیز تضعیف شد. اما مدتی بعد با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت و شاخه‌های مرتبط با آن نقش جدی در بازوی اجرای براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و. . . از جمله فعالیت‌های این زیرمجموعه بوده‌است.

رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، اکبر عطری، علی افشاری، رضا دلبری به امریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است می‌تواند بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه دانست. بازوی دانشجویی در این گونه امور از دیگر زیرمجموعه‌ها فعالتر هستند. زیرا احساسات آنها راحت تر تحریک می‌شود و دیگر اینکه کمتر به دنبال مادیات هستند.

بـازوهای فکری پـروژه برانـدازی در ایـران
بازوی فکری در پروژه‌های انقلاب مخملی از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسأله‌ای کار فکری شروع می‌شود و سالها طول می‌کشدکه دیگر بازوها (اجرایی و رسانه ای) به کار بیفتد.

-بازوی فکری در ایران از سالهای خیلی دور یعنی از اواسط جنگ و در دهه 60 آغاز شد. در همین راستـا، یک تفکر روشنفکری از میان نیروهای مسلمان انقلابی بیرون می‌آید که رهبری آن برعهده عبدالکریم سروش و مجله کیهان فرهنگی است. در آن زمان مدیریت مجموعه کیهان با سید محمد خاتمی بود. سردبیرهای این مجله اعم از افرادی مانند ماشاء‌الـله شمس الواعظین، مصطفی رخ صفت، منتظر قائم و... همگی بعدها از جریان اصلاحات سر درآورند.

مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش در می‌آورد موضوعات خاصی را در پی داشت. به‌طور نمونه سروش در اولین مقالات خود این موضوع را انتخاب می‌کند که چیزی به عنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غرب زدگی صحبت کنیم و اینگونه غرب ستیزی که یکی از گفتمان‌های مهم انقلاب بود زیر سؤال می‌رفت. آنها پایه‌های فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و ازمیان می‌بردند. این روند ادامه پیدا می‌کند و با مجله کیان به زیر ساخت‌های سیاسی و مذهبی نظام جمهوری نیز نفوذ می‌کند و چون تفکر سروش و دوستانش دین را از سیاست جدا می‌داند، پتانسیل‌های ضد استعماری و مقاومتی شیعه یا به اصطلاح "خمینیستی" را زیر سؤال می‌برد.

در اروپای شرقی هم به همین صورت عمل شد و زیر ساختهای فکری را کم کم از میان بردند و بعد از مدتی نتیجه گرفتند که ما باید جامعه خود را به امریکا و غرب شبیه کنیم.

-شاخه دیگر بازوی فکری براندازی در ایران، روشنفکران سکولار هستند. در ابتدای انقلاب به دلیل اینکه فضای ضد سکولار در جامعه حاکم بود این افراد نتوانستند زیاد در جامعه مانور بدهند اما در دوران اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و به‌خصوص با حمایتهایی که بعضی افراد که بعدها اسمشان "کارگزاران سازندگی " شد و همچنین کسانی که از روشنفکری مذهبی خارج شده بودند، رشد کردند.

چاپ مجله و برگزاری سخنرانی از مهمترین اقدامات آنها بود. یکی از عوامل مهم این گروه رامین جهانبگلو است که بعد از سالها زندگی در فرانسه به ایران آمد و با حمایتهای فراوان محافل نزدیک به دوم خرداد، کارگزاران سازندگی و به‌خصوص مؤسسه پژوهشهای فرهنگی شروع به فعالیت کرد.

-زیر شاخه بعدی بازوی فکری ادبیات است. کانون نویسندگان که ظاهر چپ دارد ولی عملکردش کاملاً در خدمت امریکا است.

- یک زیر شاخه هم در مورد فرهنگ عامه فعال است که در بیرون ایران فعالیت می‌کند و از داخل هم حمایتهایی شده است.

- زیر شاخه مهم دیگر سیاست خارجی است که مرکزی‌ترین زیر شاخه در بحث مالی و لجستیکی است. بحثهای این زیرشاخه در فصلنامه‌های جدی‌تر و توسط دیپلمات‌های نزدیک به کارگزاران مانند صادق خرازی و عباس ملکی مطرح می‌شود.

اکثر این آقایان سالها درامریکا زندگی و یا تحصیل کرده‌اند. آقای عباس ملکی بعد از اینکه مسئولیتش در وزارت امور خارجه ایران تمام شد در دانشگاه هاروارد و در مرکزی که مشکوک به ارتباط با سازمانهای امنیتی امریکاست مشغول به کار روی پروژه‌ای به نام "طرح امنیت انرژی" شده است. صادق خرازی هم با توجه به سوابقی که در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک دارد، رابطه اش با شخصی به نام تری تا پارسی محرز است و از طرفی با مؤسسات امریکایی مانند AIC نیزهمکاری می‌کند. افراد دیگری مانند محمود سریع‌القلم، هادیان، سمتی و… با تفکرات خاص شروع به تئوری سازی در زمینه تأمین منافع امریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی، حمایت از لبنان و فلسطین و… را آرام آرام مورد هجوم قرار می‌دادند. این تئوری‌ها در مراکز تحقیقاتی مختلف اعم از مرکز تحقیقات ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهشهای وزارت خارجه در دولت اصلاحات پرداخته شد و با مطبوعات به‌ صورت گسترده در جامعه پخش می‌شد.

رسانه؛ بـازوی پرقدرت پـروژه برانـدازی
یکی دیگر از بازوهای براندازی که در مسائل اخیر خود را بیشتر نشان داد، رسانه است که در سال‌های اخیر درآن خیلی سرمایه گذاری شده است.

این بازو دارای 3 زیر شاخه است: مطبوعات، اینترنت ( موبایل، سایت و. . . )، رادیو - تلویزیون.

از قبل رادیو - تلویزیون این تکنولوژی را به امریکا داد تا از بیرون به داخل ایران دسترسی پیدا کند به همین دلیل سرمایه‌گذاری زیادی در این زمینه انجام می‌شد اما در این چند سال اخیر در زمینه مطبوعات هم سرمایه گذاری شده و حتی یکسری از مؤسسات مطبوعاتی شروع به توزیع موارد فکری می‌کنند که یکی از مهمترین محورهای جنگ روانی است.

- از زیر شاخه‌های معروف رسانه، صدای امریکاست. خیلی از افراد مانند سازگارا، افشاری، شیرین عبادی، مهرانگیز کار و. . . . رسماً از نیروهای این شبکه محسوب می‌شوند. رسانه‌های دیگری نظیر رادیو اروپایی (دویچه وله) متعلق به وزارت خارجه آلمان، رادیو فردا که افرادی همچون: کیوان حسینی، فرید قاسمی، مصدق کاتوزیان، ایرج گرگین و. . . در آن مشغول به فعالیت هستند.

- هلند در بخش رسانه با اختصاص بودجه‌ای 15 میلیون یورویی سرمایه گذاری عظیمی انجام داده که یکی از این مجموعه‌ها که با این بودجه راه‌اندازی شد "رادیو زمانه " است. عناصری از حامیان جریان دوم خرداد اعم از معصومه ناصری، مهدی گرامی، نیکآهنگ کوثر، ابراهیم نبوی، عباس معروفی، کلانتری و. . . درآن مشغول به کار هستند.
سردبیر خبر رادیو زمانه فردی به نام حسین علوی از افراد موثر رسانه‌ای در اتحادیه جمهوری خواه است. در بخش اینترنت نیز این چند ساله فعالیتها گسترش یافته است. بخش اعظم بودجــه‌های هلند صرف بر پایی وب سایتهایی مانند روزآنلاین به سردبیری حسین باستانی و مشارکت نوشابه امیری، ابراهیم نبوی، عباس میلانی، علی افشاری، فرح کریمی و احمد زید آبادی شده‌است.

وب سایت خانه آزادی که با سازمان سیا رابطه مستقیم دارد و وب سایت گذار که افرادی مانند محمد تهوری، فاطمه حقیقت جو، فرج سرکوهی، عباس معروفی و. . . در آن مشغول به فعالیت هستند، از جمله این پایگاه‌های اینترنتی هستند.

در مجموع با توجه به مطالب گفته شده کاملاً می‌توان دریافت که جریان برانداز در طی سالیان گذشته چگونه با بهره گیری از فضای سایبر به دنبال تأثیرگذاری در سپهر جامعه ایرانی برای دستیابی به مقاصد و اهداف خود بوده است. به شکلی که این تلاش به شکل دقیق در قالب دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اجرایی شد. به این شکل که تجمیع دو تلاش داخلی و خارجی در آن قابل رویت بود. یک سوی آن تلاشهای داخلی برای براندازی نظام درقالب انقلاب رنگی بود و سوی دیگر آن تلاش‌های خارجی برای تأثیرگذاری و حتی حمایت و دخالت مستقیم به نفع برخی کاندیداها.

نقش مباحث اقتصـادی در برانـدازی
پس ا ز انتخابات نهم ریاست جمهوری و انتخاب دکتر احمدی‌نژاد این زیر شاخه فعال‌تر شد چون وی یک نوع رویکرد متفاوت از 16 سال گذشته را در پیش گرفته بود.

موسی غنی نژاد و مسعود نیلی از جمله افرادی هستند که در مقام یک چهره آکادمیک مطالبی ارائه می‌دهند که شاید مستقیماً به دنبال براندازی نباشند؛ اما نتیجه کارشان در همان بازوی فکری براندازی جای می‌گیرد. آنها اصول اعتقادی جمهوری اسلامی مثل عدالت را زیر سؤال می‌برند. این افراد دیگر در مطالب و سخنرانی خود از واژه مستضعفین استفاده نمی‌کنند، که واژه "آسیب‌پذیر" را به کار می‌برند که یکی از تکنیک‌های امریکایی است که خیلی هم استفاده می‌شود. نام این تکنیک "قاب بندی" است.

وقتی ما اسم کسانی را که درآمدشان کم است آسیب پذیر بگذاریم، معنی فقر را تغییر می‌دهیم و برخلاف مستضعف که مورد استضعاف قرار گرفته افرادی را معرفی می‌کنیم که خود به‌خود ضعیف هستند.

سراج24

طائب: اگر احمدی نژاد وارد انتخابات شود رای می آورد


 شخص آقای احمدی نژاد به خاطر خدمات زیادی که به انقلاب و کشور داشته میتواند بین مردم اقبال داشته باشد؛ به نظرم اگر ایشان وارد انتخابات مجلس شوند، شخص آقای احمدی نژاد به عنوان یک فرد، توانمندی های بالایی دارد و به احتمال زیاد مورد اقبال مردم خواهد بود و رای می آورد.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ حجت الاسلام مهدی طائب در گفتگو با پایگاه 598 به تبیین وضعیت موجود و آینده انتخابات پرداخت. چرا که انتخابات آینده‌ مجلس از جهات بسیاری مورد توجه فعالان سیاسی کشور است. از یک طرف دولتی ها فعالیت خود را برای تشکیل مجلس همسو آغاز کرده و از سویی منتقدین دولت نمیخواهند این رکن مهم کشور را از دست دهند. از جهتی اصلاح‌طلبان که به همراهی دولت روحانی امید چندانی ندارند، میخواهند از این فرصت استفاده کرده و حداقل مجلس را از آن خود کنند و اصولگرایان نیز به دنبال حفظ قدرت موجودند.

انتخابات آینده از آن جهت که محل وزن کشی دولتی ها و منتقدین است، اهمیت بالایی دارد. تحلیل شما از آرایش سیاسی انتخابات 94 چیست؟

من اعتقادی به موضوع وزن کشی احزاب سیاسی در انتخابات ندارم. این بحث ها بیشتر القاعات سیاسیون به جامعه است، آنها مایلند فضای انتخابات را به دوقطبی سیاسی تبدیل کرده و در سایه آن یک عده افراد را به مجلس وارد کنند. در حالی که انتخاب نماینده مجلس نباید از روی گرایشات و تعلقات جناحی باشد! باید کسانی که برای خدمت به مردم و برای دفاع از انقلاب توانمند ترند را انتخاب کنیم.

اما خانم ابتکار در هفته گذشته آرایش و نقشه راه دولت برای به دست آوردن مجلس را بیان کردند!

خب اگر این دولت در عملکرد خودش موافق باشد، کسانی که از نظر اندیشه اقتصادی و سبک مدیریتی به این دولت نزدیک ترند، احتمال رای آوری بیشتری دارند. اما اگر نه، مردم به سراغ تفکرات جدید و ایده های نو خواهند رفت. بازهم عرض میکنم که این سیاسیون هستند که میخواهند انتخابات را حزبی و دو قطبی کنند که این خیلی به صلاح جامعه نیست، مردم هم نشان دادند که به دنبال نام ها و نشان ها نیستند. به دنبال خدمت به کشور و انقلاب اند. چه آنکه فرد وابسته به جناح سیاسی بوده و چه آنکه نباشد.

آیت الله مهدوی کنی حفظه الله در زمان سلامتیشان به شدت دنبال وحدت اصولگرایان بودند. به نظر شما در شرایط کنونی که ایشان ناخوش احوالند، کسی به دنبال وحدت گروه های اصولگرا خواهد رفت؟

آیت الله مهدوی کنی، چه مباحث سیاسی باشد و چه نباشد، وجودشان برکت است، نفسشان و کلامشان برکت برای جامعه است و از خدا میخواهم به ایشان سلامتی بدهد. اما اینکه در وحدت یا کثرت جناح های سیاسی و اصولگرایان تا چه اندازه موثر بودند، به نظر بنده این موضوعات قائم به شخص نیست. همانطور که در انتخابات 92 دیدم که این بزرگواران بودند ولی وحدتی حاصل نشد. هر چند معتقدم اگر در این مجموعه ها کمی جوان گرایی هم صورت بگیرد، بد نیست و امکان همگرایی بیشتر میشود.

اگر قائم به شخص نیست، چه چیزی دست مایه وحدت‌شان خواهد بود؟

آن نکته‌ی وحدت آفرین ، توجه به واقعیت های جامعه است. اگر جریان اصولگرا در متن جامعه دقت کند و واقعیت ها را ببیند به وحدت نزدیک تر میشود. اگر ببیند که از اختلاف و تشتت نیروهای ارزشی چه صدماتی به منافع کشور وارد میشود، آن وقت اختلافات را کنار میگذارند و به وحدت میرسند.

حرکت گروه‌های اصولگرا به این سمت است؟

به نظرم جریان اصولگرایی در این مسیر حرکت میکند و امیدوارم تا انتخابات آینده به این نقطه برسند.

با محوریت کدام گروه؟

مجموعه خاصی نمیتواند علم بردارد و محور باشد. این واقعیت های موجود هستند که شیوه های موفقیت آمیز را به ما تحمیل میکنند. اما مطمئنم که جریان حزب الله چون دلسوز مردم است، محور وحدت را منفعت کشور و انقلاب قرار میدهد.

پس به نظر شما دو جریان جبهه پایداری و حامیان آقای قالیباف در حال نزدیک شدن و پیوند با یکدیگرند؟

خیر! به نظرم هر دو جریان یک جاهایی از مشی اصولگرای واقعی دور بودند و اگر این نقاط رو پیدا کردند و کنار گذاشتند، آن وقت وحدت حاصل میشود، ضمنا اصولگرایان محصور در این دو جریان نیستند.

دکتر احمدی نژاد چطور؟ با توجه به دیدار برخی چهره های اصولگرا با ایشان، آیا احتمال میدهید که برای حضور در انتخابات های آینده با ایشان به اتحاد برسند؟

خیر! ایشون وقتی خودشان می فرمایند که اصولگرا نیستند و مثلا یک جریان خاص خود را دارند که خب اصلا موضوع وحدت و کثرت پیش نمی آید. اما اگر نه ایشان میگویند که من اصولگرا هستم و مثلا در یک جایی اختلاف نظر دارم، مثل همه جریانات اصولگرایی باید باهم گفتگو کنند و بر سر مشترکات و منافع مردم به وحدت برسند.

درباره کاندیدا شدن آقای احمدی نژاد از قم شایعات زیادی مطرح شده، به نظر شما شخص ایشان برای انتخابات مجلس آماده میشود؟

ممکن است، بسته به تشخیص ایشان دارد، به نظرم اگر ایشان وارد انتخابات مجلس شوند، شخص آقای احمدی نژاد به عنوان یک فرد، توانمندی های بالایی دارد و به احتمال زیاد مورد اقبال مردم خواهد بود و رای می آورد.

اما برخی نزدیکان ایشان از پایگاه اجتماعی و قدرت تشکل سازی گفتمان عدالت صحبت میکنند.

شخص آقای احمدی نژاد به خاطر خدمات زیادی که به انقلاب و کشور داشته میتواند بین مردم اقبال داشته باشد؛ اما گفتمان و حرف های مشابه، کمی غیر واقعی است. به نظرم هرجا که ایشان و جریان واقعی اصولگرا از هم فاصله گرفتند، توفیقات دولت ایشان هم کم شد. برخی حرفها هم بیشتر از جانب اطرافیان است که سعی دارند خلاف واقعیت های جامعه را به ایشان القا کنند.

درباره نقشه اصلاح طلبان چطور؟ برخی میگویند که مدل عارف-روحانی در قالب عارف-ناطق برای مجلس تکرار خواهد شد. تحلیل شما چیست؟

من اعتقادی به طرح عارف روحانی ندارم. به نظرم آقای روحانی در بستر اختلاف اصولگرایان به پیروزی رسید. اگر آن تشتت آرا و آن تخریب های جریانات اصولگرایی علیه یکدیگر نبود، اتفاقات دیگری رقم میخورد و این مدل‌ها محلی از اعراب نداشت.

پس تحلیلتان از حضور همزمان آقای ناطق و جدیت آقای عارف چیست؟

به نظرم تمام این جریانات باید وارد انتخابات شوند. اینها همه جریانات داخل نظام و خودی هستند. اما مردم به این اسامی خیلی توجهی ندارند. آنها افرادی را انتخاب میکنند که برای انقلاب و کشور دلسوز باشند، چه این فرد در احزاب اصولگرا باشد یا اصلاح طلب یا اصلا در هیچ جریانی نباشد.

اما اگر اصلاح طلبان توانستند با این ترفند، افکار عمومی را مهندسی کرده و آقای عارف یا ناطق را به کرسی ریاست مجلس برسانند چطور؟

نباید فضای انتخابات را سیاسی و جناحی کرد. برفرض هم که این قطب بندی ها و این مدل بازی ها جواب بدهد و افرادی به مقامی برسند، خود این افراد ضرر میکنند. چرا که از راه غیر طبیعی رشد کردند و به جایی رسیدند. کسانی که آب در یک چاه میریزند باید بدانند که این چاه هم زود خشک میشود، هم سرمایه گذاری آنها هدر میرود، هم سرخوردگی برای خود آن فرد و مجموعه ای که این کار را کرده در پی خواهد داشت. به نظرم بهتر است همه چیز در سیر طبیعی و به دور از این ترفندها و بازی ها پیش برود.

  

مهم: افت ۳۵درصدی سرمایه‌گذاری خارجی در ایران

آنکتاد در جدیدترین گزارش خود اعلام کرد ایران در سال میلادی گذشته ۳ میلیارد و ۵۰ میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کرده است که این رقم با افت ۳۵درصدی نسبت به سال قبل از آن مواجه شده است.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (آنکتاد) جدیدترین گزارش خود از سلسله گزارش‌های سرمایه گذاری خارجی جهان را در سال 2014 منتشر کرده است که طی آن آمار مربوط به سرمایه گذاری مستقیم خارجی کشورهای جهان در سال 2013 ارائه شده است.

این گزارش از افزایش 9درصدی سرمایه گذاری مستقیم خارجی در جهان طی سال 2013 خبر داده است. کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی انجام‌شده در جهان طی سال 2012 بالغ بر 1.33 تریلیون دلار بوده است که بر اساس برآوردهای آنکتاد این رقم در سال 2013 به 1.45 تریلیون دلار رسیده است.

کشورهای درحال توسعه بیشترین سرمایه گذاری مستقیم خارجی را در این سال جذب کرده‌اند. این کشورها 54 درصد کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی جهان یعنی 778 میلیارد دلار را در سال 2013 جذب کردند.

سهم کشورهای توسعه یافته نیز در این زمینه 39 درصد برابر با 566 میلیارد دلار بوده است. اقتصادهای درحال گذار نیز 7 درصد از کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی جهان یعنی 108 میلیارد دلار را در سال 2013 به خود اختصاص دادند.

در سال 2012 برای نخستین بار، کشورهای در حال توسعه از کشورهای توسعه‌یافته در جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی پیشی گرفتند و این وضعیت را در سال 2013 نیز حفظ کردند. کشورهای درحال توسعه تقریباً 200 میلیارد دلار بیشتر از کشورهای توسعه یافته در این سال سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کردند.

میان مناطق مختلف جهان،‌ آسیا بیشترین سرمایه گذاری خارجی را جذب کرده است. این منطقه 29.4 درصد از کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی جهان در سال 2013 را به خود اختصاص داد. سهم اتحادیه اروپا 17 درصد و آمریکای شمالی 17.2 درصد بوده است.

آنکتاد پیش‌بینی کرده است رقم سرمایه گذاری مستقیم خارجی جهان در سال میلادی جاری به 1.6 تریلیون دلار افزایش یابد و در سالهای 2015 و 2016 به‌ترتیب ارقام 1.75 تریلیون دلار و 1.85 تریلیون دلار را ثبت کند.

*کاهش 35درصدی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ایران

آنکتاد از کاهش 35درصدی سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب‌شده توسط ایران در سال 2013 خبر داده است. ایران در سال 2012 بالغ بر 4 میلیارد و 662 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کرده بود که این رقم در سال 2013 به 3 میلیارد و 50 میلیون دلار کاهش یافته است.

کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی که ایران از دهه 1990 تاکنون جذب کرده است 40 میلیارد و 941 میلیون دلار برآورد شده است.

بر اساس این گزارش ایران در سال 2013 همچنین 380 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم در خارج انجام داده است که این رقم با کاهش 11درصدی نسبت به سال قبل از آن مواجه شده است. ایران در سال 2012 بالغ بر 430 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم در کشورهای دیگر انجام داده بود.

کل سرمایه گذاری مستقیم ایران در خارج از دهه 1990 تاکنون نیز 3 میلیارد و 725 میلیون دلار بوده است.

*نزول 10پله‌ای ایران در رده‌بندی جهانی از نظر میزان جذب سرمایه‌گذاری خارجی

میان 202 کشور جهان،‌ ایران در رتبه 59 جهان از نظر میزان جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در سال 2013 قرار گرفته است. بر این اساس میزان جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی ایران در این سال کمتر از 58 کشور بوده است. این در حالی است که ایران هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا را دارد.

ایران در سال 2012 از نظر میزان جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در رتبه 49 جهان جای گرفته بود.

آمریکا بیشترین سرمایه گذاری مستقیم خارجی را در سال 2013 جذب کرده است. رقم جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی این کشور در سال 2013 بالغ بر 188 میلیارد دلار بوده است. آمریکا در سال 2012 بالغ بر 161 میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کرده بود.

پس از آمریکا،‌ چین در رتبه دوم قرار گرفته است. میزان جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی این کشور در سال 2013 بالغ بر 124 میلیارد دلار گزارش شده است.

روسیه با 79 میلیارد دلار، هنگ‌کنگ با 77 میلیارد دلار،‌ برزیل با 64 میلیارد دلار، سنگاپور با 64 میلیارد دلار،‌ کانادا با 62 میلیارد دلار، استرالیا با 50 میلیارد دلار،‌ اسپانیا با 39 میلیارد دلار و مکزیک با 38 میلیارد دلار به‌ترتیب در رتبه‌های سوم تا دهم از این نظر قرار گرفته‌اند.

میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب‌شده توسط برخی کشورهای دیگر عبارت است از: فرانسه 4.8 میلیارد دلار، آلمان 26 میلیارد دلار،‌ ایتالیا 16.5 میلیارد دلار، انگلیس 37 میلیارد دلار،‌ ژاپن 2.3 میلیارد دلار،‌ کره جنوبی 12.2 میلیارد دلار،‌ اندونزی 18.4 میلیارد دلار،‌ افغانستان 69 میلیون دلار، هند 28 میلیارد دلار،‌ پاکستان 1.3 میلیارد دلار و ترکیه 12.8 میلیارد دلار.

*ایران در خاورمیانه از نظر جذب سرمایه‌گذاری خارجی سوم شد

آمار ارائه شده از سوی آنکتاد نشان می‌دهد ایران از نظر جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در سال 2013 میان 12 کشور خاورمیانه رتبه 3 را به خود اختصاص داده است.

در این منطقه امارات با جذب 10.48 میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی رتبه نخست را به خود اختصاص داده است و عربستان با جذب 9.29 میلیارد دلار در رتبه دوم قرار گرفته است.

میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب‌شده توسط کشورهای دیگر منطقه عبارت است از: بحرین 989 میلیون دلار، عراق 2.852 میلیارد دلار، اردن 1.798 میلیارد دلار،‌ کویت 2.329 میلیارد دلار، لبنان 2.833 میلیارد دلار، عمان 1.626 میلیارد دلار،‌ قطر 840 میلیون دلار،‌ فلسطین 177 میلیون دلار و یمن 134 میلیون دلار.

منبع: تسنیم

توسعه در دولت سازندگی و له شدن مردم زیر چرخ اقتصاد /بررسی نگاه هاشمی رفسنجانی به مقوله‌ توسعه

در این نگاه به توسعه، اگر رفاه اقتصادی رخ دهد، ممکن است عده‌ای متحمل هزینه‌هایی گردند و «زیر چرخ‌های توسعه له شوند»، لیکن بعد از اینکه جریان‌هایی در سایه‌ی رشد اقتصادی، سرمایه‌ای را انباشته کردند، در بلندمدت منافع حاصل از بهره‌مندی آنان، به کل جامعه سرریز می‌شود و نسل‌های آتی از مزایای رشد اقتصادی بهره‌مند می‌گردند.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ یکی از مسائلی که جهان سوم یا جهان عقب‌ نگه ‌داشته‌شده با آن درگیر است، مفهوم توسعه است. این مفهوم دارای مختصات خود بوده و کشورهای درگیر در مسائل توسعه معمولاً به هر طریق ممکن و به بهای سنگینی در مسیر فرایند توسعه قرار می‌گیرند و بهای این جاه‌طلبی‌های دولت‌ها، عمداً بر گردن گروه‌ها و اقشار آسیب‌پذیر سنگینی می‌کند.
نوع نگاه به توسعه و تلقی و برداشت دولت‌ها از آن و نگاه یک‌سویه به دستاوردهای آن، بدون توجه به هزینه‌هایی که باید برای آن پرداخته شود، یکی از مشکلات عمده‌‌ی جوامع جهان سوم است. چنان‌که در ایران نیز بعد از جنگ تحمیلی و مشکلاتی که در عرصه‌ی سازندگی و آبادانی کشور پیش آمد، دولت سازندگی روی کار آمد و با مدیریت هاشمی رفسنجانی، فرایند توسعه در ایران بار دیگر در دستور کار قرار گرفت. بدین ترتیب، طرز تلقی و مدل فکری هاشمی رفسنجانی در نوع توسعه‌ی کشور در دهه‌ی هفتاد مؤثر افتاد.


نگاه خطی هاشمی به توسعه
آقای هاشمی و طیف هم‌فکران تکنوکرات او اساساً نگاهشان به توسعه، نگاه خطی است. نگاهی که می‌توان آن را در قالب نوسازی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در این نگاه از توسعه، که برگرفته از نظریات افرادی مثل رستو است، اساس توسعه، رشد اقتصادی است و مبنای رشد اقتصادی هم انباشت سرمایه است. رستو در مراحلی که برای توسعه می‌شمارد، مرحله‌ی سوم یعنی مرحله‌ی جهش را مرحله‌ی انباشت سرمایه معرفی می‌کند. بر این اساس، اگر کشوری سرمایه‌ی انباشته‌شده نداشته باشد، امکان ورود به مراحل توسعه را نخواهد داشت.
بنابراین سرمایه‌ی لازم برای توسعه باید به هر روش ممکن تأمین گردد. عمده‌ی کشورهای جهان سوم به دلیل آنکه اولاً در دوران استعمار از منابع داخلی تهی شده بودند و ثانیاً به‌موقع نتوانسته بودند از بقایای منابع و پتانسیل‌های لازم برای تولید و انباشت سرمایه بهره گیرند، برای تأمین این سرمایه چاره‌ای نداشتند جز استقراض از نهادهای بین‌المللی و کشورهای توسعه‌یافته. در دوران سازندگی هم، چنین نگاهی به امکانات توسعه در ایران حاکم بود؛ چراکه آقای هاشمی نیز توسعه را به‌عنوان مبنای حرکت دولت خود در شرایط بعد از جنگ بر دو پایه تعریف کرده بود. اولاً باید از طریق نیروهای تکنوکرات و فن‌سالار ابزارهای لازم برای توسعه فراهم گردد و ثانیاً می‌بایست سرمایه‌ی لازم جهت در پیش گرفتن توسعه‌ی فن‌سالارانه تأمین گردد.
آقای هاشمی لازمه‌ی حرکت در فرایند توسعه و غلبه بر مشکلات پس از جنگ و خرابی‌های ناشی از آن را بهره گرفتن از توان نیروهای عمل‌گرایی می‌دانست که فارغ از هر نوع ایدئولوژی سیاسی و فرهنگی، برمبنای اصل اصالت توسعه و رفاه، سازندگی و رشد اقتصادی را دنبال کنند. چنان‌که وی بعد از جنگ، از به‌کارگیری نیروهای برگشته از جنگ و جبهه‌ها در عرصه‌ی مدیریت خودداری و تلاش کرد نیروهای تکنوکرات و به‌اصطلاح یقه‌سفید را در مدیریت‌های تخصصی به کار گیرد.
در این نگاه، اصالت با توسعه‌ی اقتصادی، بدون توجه به عواقب نگرش تک‌بُعدی اقتصادی در حیطه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه است؛ چراکه فرض اصلی و مورد اتکایش این است که توسعه‌ی اقتصادی خود باعث توسعه در سایر زمینه‌ها خواهد شد.

اساساً توسعه اولین گام در فرایند مدرنیزاسیون است و لازمه‌ی مدرنیزاسیون عبور از سنت‌هاست؛ لذا در عصر مدرنیسم اصالت با رشد و رفاه اقتصادی است و پرداختن به مفاهیمی مانند عدالت در حد توزیع فقر و گداپروری تقلیل می‌یابد.

چنان‌که آقای هاشمی و هم‌فکرانش در سال‌های بعد از دوم خرداد، حادثه‌ی دوم خرداد و نتایج آن در حوزه‌های سیاسی و جامعه‌ مدنی و مطبوعات را ماحصل بستری می‌دانند که در زمان سازندگی فراهم گردیده بود؛ چراکه معتقدند توسعه‌ی اقتصادی باعث گسترش شهرنشینی، افزایش سطح سواد و آموزش و افزایش ارتباطات اجتماعی می‌شود و این اتفاقات به‌نوبه‌ی خود باعث رشد طبقه‌ی متوسط شده و طبقه‌ی متوسط عامل توسعه‌ی سیاسی و حرکت‌های مدنی است.
این نگرش دقیقاً منطبق بر الگوی نوسازی است که «متغیرهای الگویی» فوق را مبنای نوسازی و توسعه‌ تلقی می‌کنند. برمبنای این تفکر، اصالت با رشد اقتصادی است و مفاهیمی مانند عدالت اجتماعی، توسعه‌ی فرهنگی و حفظ سنت‌ها و ارزش‌های بومی جایگاهی ندارند. اساساً توسعه اولین گام در فرایند مدرنیزاسیون است و لازمه‌ی مدرنیزاسیون عبور از سنت‌هاست.
لذا در عصر مدرنیسم اصالت با رشد و رفاه اقتصادی است و پرداختن به مفاهیمی مانند عدالت در حد توزیع فقر و گداپروری تقلیل می‌یابد. این تلقی فکری معتقد است اگر رفاه اقتصادی رخ دهد، ممکن است عده‌ای متحمل هزینه‌هایی گردند و «زیر چرخ‌های توسعه له شوند»، لیکن بعد از اینکه جریان‌هایی در سایه‌ی رشد اقتصادی، سرمایه‌ای را انباشته کردند، در بلندمدت منافع حاصل از بهره‌مندی آنان به کل جامعه سرریز می‌شود و نسل‌های آتی از مزایای رشد اقتصادی بهره‌مند می‌گردند. این بدان معناست که لازم است نسل‌هایی برای اینکه توسعه محقق شود، فدا شوند.
این تلقی از توسعه و لوازم آن در زمان هاشمی نتایج وخیمی را در پی داشت. از یک سو با سیاست‌های دولت روزبه‌روز بر شکاف بین غنی و فقیر افزوده می‌شد و در تناقضی آشکار با اهداف توسعه، تورم و بیکاری تشدید می‌گردید؛ به‌طوری‌که در آخرین سال‌های دوران سازندگی، تورم به 49 درصد رسید و ضریب جینی به‌شدت افزایش یافت. از سوی دیگر، برای اینکه بستر سرمایه‌گذاری فراهم شود و سرمایه‌داران به فعالیت اقتصادی رغبت نشان دهند، برخی ساختارهای اقتصاد سنتی را برهم ریختند و اقداماتی صورت گرفت که نتایج آن در بلندمدت تضعیف اقتصاد کشاورزی و تخریب فزاینده‌ی محیط‌زیست بود.
نمونه‌ی آن تخصیص زمین‌های حاصل‌خیز و باغات بارور مناطق نزدیک به پایتخت برای احداث صنایع بود؛ چراکه سرمایه‌گذاران حاضر نبودند در مناطق دوردست به فعالیت بپردازند. البته ذکر این موارد منفی به معنی نادیده گرفتن نقش دولت سازندگی در ایجاد زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی و حتی آموزشی برای توسعه نیست! بلکه منظور این است که اگر کارگزاران دوران هاشمی نگاه به توسعه را با الگوها و معیارهای بومی تطبیق داده و عدالت را محور توسعه تعریف کرده و پیوست فرهنگی پروژه‌های اقتصادی، صنعتی و بازرگانی را هم مورد مداقه قرار می‌دادند، این آسیب‌ها به کمترین حد خود می‌رسید.


فردگرایی و سودمحوری!
بحث دیگر در نگاه آقای هاشمی و طیف هم‌فکرانش به توسعه، بحث اصالت سود و فردمحوری بود. این بحث هم در دو بُعد داخلی و بین‌المللی قابل بحث است. از یک طرف این نگاه معتقد است وقتی نهادهای بین‌المللی و کشورهای دیگر به کشورهای جنوب وام و اعتبار می‌دهند، این اعتبارات به هر ترتیبی باشد و هر شرط و پیش‌شرطی به دنبال داشته باشد، باز به نفع کشورهای توسعه‌نیافته است.
چنان‌که اقدام آمریکا و ژاپن در اعطای اعتبارات به کشورهای جنوب مشروط به این است که اعتبارات فوق فقط برای خرید کالا و خدمات در آمریکا و ژاپن صرف بشود و این کاملاً عملی طبیعی تلقی می‌شود؛ چراکه معتقدند دولت‌های شمال حق دارند برای اطمینان از نوع هزینه شدن اعتبارات و همچنین بهره‌مندی دوجانبه از این کمک‌ها، شرایطی را قائل شوند. در حالی که با این اقدام دو کشور، عملاً اقتصاد جهان سوم در بلندمدت در تکنولوژی و کالاهای سرمایه‌ای و حتی در برخی لوازم مصرفی، وابسته به اقتصاد و صنعت و تکنولوژی آن کشورها می‌گردد و همین امر در بلندمدت برای خالی کردن سرمایه‌های درونی این کشورها و وابستگی بیشتر به جهان توسعه‌یافته کافی است.
در حالی که آقای هاشمی و دولتش در این مبادلات اقتصادی فقط سود را اصل قرار می‌دهند و چون در کوتاه‌مدت جهان سوم هم سودی عایدش می‌شود، این اتفاق را مضموم و غیرعادی تلقی نمی‌کنند. از دلایلی که دولت هاشمی تن به پذیرش برخی سیاست‌های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و برخی بانک‌های خارجی دیگر داد، همین نگاه بود.
بحث دیگر این است که این سودمحوری محقق نمی‌شود، مگر اینکه در داخل نیز نگاه مردم به زندگی براساس سود و زیان فردی و براساس لزوم کسب بیشترین سود، برای هر فرد تعریف شود. با این نگاه است که رقابتی از نوع رقابت داروینیستی در جامعه شکل می‌گیرد و در آن هر فرد تنها به بقای خود می‌اندیشد و حتی خانواده نیز از اولویت به کنار می‌رود.

الگوی توسعه در نگاه آقای هاشمی، الگوی خطی و مبتنی بر اولویت رشد اقتصادی است. در این نگاه، عدالت اجتماعی، فرهنگ و ارزش‌های بومی به حاشیه رفته و رابطه با قدرت‌های اقتصادی و سیاسی دنیا اصالت می‌یابد.

در دوران آقای هاشمی، اقدامات جدی در جهت بسط این نوع نگرش صورت گرفت. یکی از نمادهای بارز این فرهنگ، که در زمان دولت سازندگی با تمام توان در حال اجرا بود، بحث کنترل جمعیت بود. طرح کنترل جمعیت، که یکی از توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی به دولت تکنوکرات آقای هاشمی بود، مبتنی بر خارج ساختن نهاد خانواده از محوریت زندگی مردم ایران، وارد ساختن زنان در بازار کار و فعالیت‌های اقتصادی بود.
چنان‌که شعار سکولاریستی «فرزند کمتر، زندگی بهتر» به‌عنوان شاخص تلقی فرهنگی دولت سازندگی از خانواده، برجسته شده بود. آقای هاشمی در حال حاضر نیز مدافع این نگرش است؛ چنان‌که از سیاست‌های دولت دهم در راستای افزایش جمعیت همواره با لحن تمسخر و تحقیر یاد می‌کرد.[1]

طرح کنترل جمعیت که یکی از توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی به دولت تکنوکرات آقای هاشمی بود، مبتنی بر خارج ساختن نهاد خانواده از محوریت زندگی مردم ایران، وارد ساختن زنان در بازار کار و فعالیت‌های اقتصادی بود.

تعامل بین‌المللی با هدف جلب کمک‌های بیشتر
بحث دیگر در سیاست‌های توسعه‌ای در دوران آقای هاشمی، نحوه‌ی تعامل با جهان توسعه‌یافته بود. سیاست کلی آقای هاشمی این بود که با کوتاه آمدن از برخی اصول و معیارها در عرصه‌ی روابط بین‌الملل، بتواند کمک‌های اقتصادی بیشتری را جلب کند.
در همین راستا، از یک سو تن به اجرای خواست‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول داد و برنامه‌های تعدیل اقتصادی را اجرا نمود. سیاست تعدیل اقتصادی به دلیل تمرکز بر مفهوم انباشت سرمایه و لزوم تأمین منابع مالی برای بازپرداخت وام‌های دریافتی، هزینه‌ی سنگینی را بر طبقات تهیدست تحمیل می‌کند و شکاف فقیر-غنی را تشدید می‌نماید.
از سوی دیگر، دولت هاشمی حتی حاضر شد برای تأمین و جلب حمایت و کمک‌های مالی بین‌المللی، برخی اصول مسلم ملی مانند استقلال سیاسی کشور را در مواقعی نادیده بگیرد که نمونه‌ی آن گفت‌وگوهای انتقادی با کشورهای اروپایی بود که در قالب آن برخی کشورهای اروپایی با ایران در موضوعات حقوق بشر، تروریسم، اجرای احکام اسلامی و غیره گفت‌وگوی انتقادی می‌کردند.
هدف دولت هاشمی این بود که از طریق این قبیل اقدامات حسن‌ظن کشورهای فوق را جلب و با توسعه‌ی روابط سیاسی، امکان بهره‌گیری از کمک‌های فنی و اقتصادی آن کشورها را فراهم کند. این رویکرد که در دولت یازدهم نیز به‌عنوان یک الگو مدنظر است و دولت کنونی سعی می‌کند به هر نحو ممکن، رضایت دولت‌های اروپایی و آمریکا را جلب کند تا مشکلات اقتصادی موجود را سامان دهد، در زمان هاشمی دستاورد چندانی نداشت. چنان‌که در اوج تلاش دولت سازندگی برای ایجاد تفاهم و همکاری، از طرف اروپایی‌ها ماجرای میکونوس راه افتاد که رئیس‌جمهور ایران در دادگاه‌های بین‌المللی متهم و محکوم شناخته شد.
در هر حال می‌توان گفت الگوی توسعه در نگاه آقای هاشمی، الگوی خطی و مبتنی بر اولویت رشد اقتصادی است. در این نگاه، عدالت اجتماعی، فرهنگ و ارزش‌های بومی به حاشیه رفته و رابطه با قدرت‌های اقتصادی و سیاسی دنیا اصالت می‌یابد.

برهان/ راضیه امیری‌رز

 

پی نوشت:

[1] طرح دولت احمدی نژاد برای اعطای 1میلیون تومان هدیه برای هر بچه تازه متولد مورد انتقاد و طعنه هاشمی قرار گرفت
 

ارزیابی عملکرد دولت با شاخص عدم پیروی از سلطه‌گر

برخی از اتفاقات نابجا در سفر رئیس‌جمهور به آمریکا، انعقاد توافق‌نامه‌ی جنجالی و بحث‌‌برانگیز ژنو، اتخاذ سیاست سکوت و لبخند در برابر تحدیدها و... این روزها نگرانی‌‌ها در خصوص دوری دولت یازدهم از شاخص عدم پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های سلطه‌‌گر را موجب گشته است.

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ عدم پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های استعماری و سلطه‌گر یکی از شاخص‌‌های پیشرفت در جمهوری اسلامی محسوب می‌‌گردد. علی‌‌رغم آنکه کمتر از یک سال از روی کار آمدن دولت یازدهم می‌‌گذرد و ارزیابی عملکرد این دولت در خصوص شاخص عدم پیروی از سیاست قدرت‌‌های سلطه‌‌گر در سیاست خارجی کمی زود به نظر می‌‌رسد، اما در این مدت نیز رویکردها و عملکرد دولت یازدهم در سیاست خارجی می‌‌تواند ملاک ارزیابی ما قرار گیرد.
دولت یازدهم از بدو آغاز کار خود، ضمن توجه به سیاست خارجی تعاملی با قدرت‌‌های جهانی، سعی دارد که با فاصله گرفتن از آنچه که در دولت‌‌های نهم و دهم سیاست خارجی تهاجمی خوانده می‌‌شد، ضمن تنش‌زدایی و پرهیز از اتخاذ رویکردهای انقلابی در سیاست خارجی، ضمن کاستن از حساسیت‌‌های غرب و رژیم صهیونیستی به رفع مشکلات داخلی کشور در حوزه‌‌ی اقتصاد بپردازد.
در این نگاه، پذیرش الزامات و سازوکارهای (ناعادلانه‌‌ی) نظام بین‌‌الملل (حداقل به‌گونه‌‌ای نسبی) مورد توجه این دولت قرار دارد. در اصل این سیاست خارجی نوعی بازگشت به سیاست خارجی دولت‌‌های کارگزاران و اصلاحات محسوب می‌‌‌‌شود.
در این راستا، گرچه در ابتدای امر، تحولاتی که در سیاست خارجی رخ داد، از جمله آغاز گفت‌وگوهای ایران و 1+5 و توافقنامه‌ی ژنو، که با تبلیغات گسترده‌ای هم همراه بود، ظاهراً موفقیت دولت را به نمایش ‌گذاشت. اما توافق‌نامه‌ی ژنو، که دولت آن را مهم‌ترین دستاورد خود تا مقطع کنونی می‌داند، با انتقادهای جدی مواجه شد. در عمل نیز، نوع مواجهه‌ی دولت اعتدال با منتقدان، که آن‌ها را بی‌سواد، دلال تحریم، تندرو، افراطی و فاقد شناسنامه نامید، موجب شده است صدای منتقدان توافق‌نامه‌ی یادشده رساتر از قبل شنیده شود.
در چند ماه اخیر، ادبیات تهاجمی دولتمردان یازدهم در برابر منتقدین توافق‌نامه‌ی ژنو و برخی رویکردهای انفعالی در برابر غرب کار را به جایی رسانده که سیاست خارجی به مقوله‌‌ای در جهت چنددستگی داخلی در کشور بدل شده است.
در نگاه مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی (ره)، در صورتی که جمهوری اسلامی عملکردها و الزامات ظالمانه‌ی نظام بین‌‌الملل را بپذیرد، تفاوت چندانی با دیگر حکومت‌‌های سکولار در جهان اسلام نخواهد داشت. چرا که ماهیت سیاسی اسلام در نگاه جمهوری اسلامی و حرکت در جهت انتقاد و به چالش کشیدن از نظام ظالمانه‌‌ی تعاملات بین‌‌المللی نکته‌ی متمایز‌کننده‌ی این نظام در نگاه مستضعفین و افکار عمومی جهان محسوب می‌‌گردد.
به نظر می‌‌رسد که از نگاه دولتمردان تدبیر و امید و علی‌‌رغم شعارهای ایام تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری، بیشتر مشکلات کشور ناشی از عدم تعامل با قدرت‌‌های بزرگ و تحریم‌‌های بین‌‌المللی تحلیل می‌‌گردند. این مهم در حالی است که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم از نگاه رئیس‌جمهور، مشکلات اقتصادی ناشی از بی‌‌تدبیری‌‌های داخلی محسوب می‌‌شد.
به نظر می‌‌رسد که با مد نظر قرار دادن همین نکته، در عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید، بیشتر به جای توجه به کشورهای شرقی تعامل و همکاری با نهادهای وابسته به قدرت‌‌های بزرگ مد نظر قرار دارد. این رویکرد در متن رویکردها و برنامه‌‌هایی که از سوی محمدجواد ظریف در هنگام اخذ رأیِ اعتماد به مجلس ارائه شده بود، کاملاً مشهود است.

از نگاه دولتمردان تدبیر و امید، بیشتر مشکلات کشور ناشی از عدم تعامل با قدرت‌‌های بزرگ و تحریم‌‌های بین‌‌المللی تحلیل می‌‌گردند. این مهم در حالی است که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری از دید رئیس‌جمهور، مشکلات اقتصادی ناشی از بی‌‌تدبیری‌‌های داخلی محسوب می‌‌شد.

« یکی از اهداف برنامه‌‌های وزارت امور خارجه در دوران جدید مدیریت، کاهش و لغو تحریم‌های بین‌‌المللی، چندجانبه و یک‌جانبه در نظر گرفته شده است. در این معنا، اعتدال به معنای ایجاد توازن میان آرمان و واقعیت در مسیر جهت دادن واقعیات به سمت آرمان‌هاست. از منظر دولتمردان، گفتمان اعتدال در سیاست خارجی حرکت واقع‌بینانه، خودباورانه، متوازن و هوشمندانه از تقابل به گفت‌وگو، تعامل سازنده و تفاهم به منظور ارتقای جایگاه، منزلت، امنیت و توسعه در سیاست خارجی را مد نظر قرار داده است.» (سیاست خارجی در دولت حسن روحانی، 15 مرداد 1392)
همچنین تعامل فعال با کشورها و نهادهای مؤثر در اقتصاد جهانی و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی، خارج کردن موضوعات غیرضروری، انحرافی و نامربوط از دستور کار روابط با اروپا، بدیل تدریجی مناسبات تجاری با کشورهای توسعه‌یافته به همکاری‌های اقتصادی بلندمدت و تعمیق هم‌پیوندی اقتصادی و صنعتی و شناسایی واقع‌بینانه اهداف، سیاست‌ها و نگرانی‌های متقابل با آمریکا از دیگر نکاتی است که در برنامه‌ی ارائه‌شده از سوی وزیر امور خارجه مشهود است (سیاست خارجی در دولت حسن روحانی، 15 مرداد 1392).
سکان‌داران سیاست خارجی دولت یازدهم در عمل و گفتار در این مدت نشان داده‌‌اند که بر این باورند که تا زمانی‌که ایران اختلافات خود را با قدرت هژمون، یعنی آمریکا، حل نکند؛ کماکان دچار مشکلات خواهد بود. دستگاه سیاست خارجی دولت یازدهم پس از انتقال پرونده‌ی هسته‌‌ای به وزارت امور خارجه بر این باور است که اگر ایران بخواهد از مشکلات رها شود، باید اساس را بر تنش‌زدایی، به خصوص با قدرت‌های نافذ جهانی بگذارد. حال باید از دولتمردان دولت یازدهم پرسید که تنش‌‌زدایی با ظالم در گفتمان مدنظر اسلام و جمهوری اسلامی در کجا مطرح شده است؟

سکان‌داران سیاست خارجی دولت یازدهم در عمل و گفتار در این مدت نشان داده‌‌اند که بر این باورند که تا زمانی‌که ایران اختلافات خود را با قدرت هژمون، یعنی آمریکا، حل نکند؛ کماکان دچار مشکلات خواهد بود.

برخی از اتفاقات نابجا در سفر رئیس‌جمهور به آمریکا، انعقاد توافقنامه‌ جنجالی و بحث‌‌برانگیز ژنو، اتخاذ مواضع دو پهلو و انفعالی در قبال هولوکاست و رژیم صهیونیستی، کاهش معنادار روابط با کشورهای آمریکای لاتین، افزایش چنددستگی‌‌های داخلی در مقوله‌ی سیاست خارجی (به‌ویژه پرونده‌ی هسته‌‌ای)، اتخاذ سیاست سکوت و لبخند در برابر تحدیدها، دخالت‌‌ها و عهدشکنی‌‌های پی‌در‌پی آمریکا و اتحادیه‌ اروپا، این روزها نگرانی‌‌ها در خصوص دوری دولت یازدهم از شاخص عدم پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های سلطه‌‌گر در سیاست خارجی موجب گشته است. به نظر می‌‌رسد که اعتماد بیش از حد به آمریکا و عدم توجه به فعال ساختن ظرفیت‌‌های داخلی و گره بستن تمامی مسائل کشور با آنچه با عنوان «بستن با کدخدا» در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری از سوی رئیس‌جمهور خوانده شد، بر این نگرانی‌‌ها افزوده است.
این مهم در حالی است که در نگاه امام و رهبری، اگر کسی معتقد باشد که جمهوری اسلامی باید روابطش را با دنیا خوب کند، این ادبیات امام و رهبری نیست. ادبیات امام این بود که ایران با دنیا هیچ مشکلی ندارد. اتفاقاً مسلمانان، مستضعفین و مردم دنیا همه علاقه‌مند به جمهوری اسلامی هستند. مشکل ایران با چند کشور زورگوی استکباری است که قرار هم نیست ایران در مقابل این‌ها کوتاه بیاید.

شاید نتوان دولت یازدهم را به پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های بزرگ در سیاست خارجی متهم کرد، اما بدون شک عملکردهای این دولت در سیاست خارجی، به‌ویژه برخی از خوش‌‌بینی‌‌ها، کوتاه آمدن‌‌ها و انفعال‌‌ها در مقابل قدرت‌‌های مداخله‌‌گر را بتوان این روزها به‌عنوان نشانه‌‌ای از دور شدن دولت یازدهم از یکی از شاخص‌‌های دهه‌‌ پیشرفت و عدالت تفسیر کرد.

در جمع‌‌بندی، باید گفت که شاید نتوان دولت یازدهم را به پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های بزرگ در سیاست خارجی متهم کرد، اما بدون شک عملکردهای این دولت در سیاست خارجی، به‌ویژه برخی از خوش‌بینی‌‌ها، کوتاه آمدن‌‌ها و انفعال‌‌ها در مقابل قدرت‌‌های مداخله‌‌گر را بتوان این روزها به‌عنوان نشانه‌‌ای از دور شدن دولت یازدهم از یکی از شاخص‌‌های دهه‌‌ی پیشرفت و عدالت تفسیر کرد.
در ماه‌‌های اخیر، کار به جایی می‌‌رسد که میهمانان اروپایی و غربی وزارت امور خارجه با دخالت آشکار در امور داخلی کشور با متهمان فتنه دیدار می‌‌کنند، پارلمان اروپا علیه ایران قطعنامه صادر می‌‌کند و مجلس نمایندگان و سنا در آمریکا پس از مخالفت علنی دولت طرحی را تصویب می‌‌کنند که ورود حمید ابوطالبی، سفیر پیشنهادی ایران در سازمان ملل به خاک آمریکا را ممنوع اعلان می‌‌کند (رأی کنگره‌ی آمریکا علیه ابوطالبی، 22 فروردین 1393).
این حوادث تلخ درست در زمانی در حال اتفاق افتادن است که با تعلیق بخش‌‌های وسیعی از فعالیت هسته‌ای ایران و آنچه تعامل سازنده با غرب خوانده می‌‌شود، دولت ایران در حال کسب اعتماد یک‌جانبه‌ی غرب به خود است.
همچنین رویکردهای انفعالی کار را به جایی رسانده است که عده‌‌ای، ضمن تبلیغ در سطح رسانه‌‌ای، علت مشکلات را تلاش کشور در جهت دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌‌ای و استقلال تفسیر می‌‌کنند و خواهان تعطیلی تمام فعالیت‌‌های علمی کشور در این زمینه می‌‌شوند.
علی‌‌رغم تأکید بزرگان انقلاب اسلامی چون امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، شهید مطهری و شهید بهشتی بر مفهوم استقلال و عدم پیروی از سیاست‌‌ قدرت‌‌های بزرگ، این مفهوم هنوز در سطح بخش‌‌هایی از جامعه و از جمله دستگاه سیاست خارجی و دولتمردان نهادینه نشده است. این تفکر، که وابستگی عامل پیشرفت و امنیت ماست، هنوز در تمامی ابعاد و از جمله سیاست خارجی دیده می‌‌شود.
به نظر می‌‌رسد که تبلیغات رسانه‌‌های غربی و حاکمیت برخی گرایش‌های لیبرالیستی در سطح بخش‌‌هایی از جامعه، دانشگاهیان، سیاستگذاران، دستگاه دیپلماسی و برخی از دولتمردان ما باعث فاصله ‌‌گرفتن از شاخص عدمِ پیروی از سیاست‌‌های قدرت‌‌های سلطه‌‌گر را به‌ویژه در دولت یازدهم، فراهم کرده است. منطق مذاکره و تبدیل دشمن به دوست منطق درستی است، اما باید دید که این اقدام با چه قیمت و هدفی انجام می‌‌شود؟

برهان/ رضا عابدی گناباد
فهرست منابع
1- قرآن کریم
2- بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27 اردیبهشت 1388:http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=5375
3- ازغندی، علیرضا (1389) چارچوب‌ها و جهت‌گیری‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، تهران، نشر قومس.
4- جعفری، علی‌اکبر و وحید ذوالفقاری (تابستان 1391)، اندیشه‌ها و راهبردهای اِعمالی امام خمینی (ره) در نظام بین‌الملل، فصل‌نامه‌ی سیاست خارجی، ص 325 تا 344.
5- چرا کشورهای غربی با انقلاب ایران دشمنی می‌کنند، 15 اردیبهشت 1393:
http://www.rasekhoon.net/faq/show/710553/%DA%86%D8%B1%D8%A7
6- خمینی، روح‌الله (1369)، صحیفه‌ِی نور، جلد 12، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
7- خمینی، روح‌الله (1378)، صحیفه‌ی نور، جلد 18، تهران، مؤسسه‌ی نشر آثار امام خمینی.
8- رأی کنگره‌ی آمریکا علیه ابوطالبی، 22 فروردین 1393:
http://www.shafaf.ir/fa/news/248224/%D8%B1%D8%A7%DB%8C
9- سیاست خارجی در دولت حسن روحانی، 15 مرداد 1392:
http://www.bartarinha.ir/fa/news/62222
10- علیدوست، ابوالقاسم (پاییز و زمستان 1383)، قاعده‌ی نفی سبیل، مقالات و بررسی‌ها، ص 253 تا 331.
11- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (1382)، تهران، اداره‌ی تبلیغات و انتشارات مجلس شورای اسلامی.
12- مولانا، حمید و منوچهر محمد (1387)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدی‌نژاد، تهران، دادگستر.
13- یعغوبی، سعید (1387)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.