ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

ایران سلام

باید فکری به حال اهلی کردن آدمها بکنیم. اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن و این تنها راه رسیدن به خداست ...

وحدت بدون احمدی‌نژاد یعنی ریزش آرا!

روزنامه اصلاح طلب اعتماد در سرمقاله خود مدعی شد وحدت اصولگرایان بدون حضور هواداران محمود احمدی نژاد موجب ریزش آرای آنان می شود! این روزنامه نوشت:

- هر‌گونه وحدتی میان اصولگرایان موجب دو‌قطبی شدن فضا میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان خواهد شد و از آنجا که بخش جوان آنان یعنی طرفداران دولت قبل از این وحدت اخراج شده‌اند، امکان چندانی برای جذب افکار و آرای عمومی به خود را ندارند. در نتیجه دو قطبی شدن موجب ریزش آرای آنان می‌شود. به همین دلیل بسیاری از نامزدهای اصولگرا ترجیح خواهند داد که از چنین وحدتی تبری جویند و به صورت مستقل وارد انتخابات شوند که طبعا این شکاف موجب کاهش آرای هر دوی آنان شده و به نفع نامزدهای اصلاح‌طلب خواهد بود.

- مهم‌ترین مشکل اصولگرایان برای وحدت در انتخابات مجلس، چگونگی موضع‌گیری آنان در برابر دولت احمدی‌نژاد است. بخش مهمی از اصولگرایان علت شکست خود را انتساب به این دولت و سکوت در برابر رفتارهای آنان می‌دانند ولی جناح افراطی اصولگرایان هنوز هم خواب دولت احمدی‌نژاد را می‌بیند و حاضر نیست علیه آنان نقدی جدی به عمل آورد. حداکثر انتقاد این گروه به شخص احمدی‌نژاد و مشایی است در حالی که خط مشی سیاسی او را کماکان قبول دارند. در شرایطی که اصولگرایان منصف می‌دانند که میان خط مشی احمدی‌نژاد و شخصیت او نمی‌توان تفاوتی جدی قایل شد و اعتراض اصلی آنان به شیوه و سیاست‌های او است. این نکته‌یی است که اصلاح‌طلبان حتما بر آن تاکید خواهند کرد و خواهان موضع‌گیری اصولگرایان درباره دولت و عملکرد احمدی‌نژاد خواهند شد و می‌تواند منشا اختلاف جدید میان اصولگرایان شود.

قطب نماها را چک کنیم


در واقع باید قطب نماها را یک بار دیگر چِک کرد و تضاد اصلی را تشخیص داد و در این مسیر اسیر تفرقه افکنی و فرافکنی های تیم مقابل نشد و آتش توپخانه هایمان را به روی نیروهایی که می­ توانند خودی شوند، نگیریم. ‌

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ این روز ها در بین دوستان احمدی نژادی بحثی مطرح است که فحوای آن مربوط است به اولویت جریان احمدی نژاد در تقابل با مخالفین. برخی میگویند باید تمام توان این جریان معطوف مقابله با جریان هاشمی باشد. برخی دوستان نیز معتقدند نباید از شخص آقای هاشمی و تیم ایشان انتقادی داشت و باید تمرکز را بر روی کسانی گذاشت که در این چند ساله ضرباتی بس سنگینتر از هاشمی بر پیکره جریان عدالتخواه زده اند . اگر بخواهیم نگاهی منطقی و واقع بینانه داشته باشم باید بگوییم که استدلالات هر دو گروه میتواند تحت شرایطی خاص صحیح باشد.

احمدی نژاد از همان ابتدا مسیر خودش را از مسیر هاشمی(گروه اول) جدا کرده بود. همانطور که شخص آقای هاشمی از این جدایی مسیر به عنوان انحراف و جریان احمدی نژاد را به جریان انحرافی تعبیر نمود. در واقع یکی از انگیزه های احمدی نژاد برای حضور در عرصه انتخابات همین بود. او کاملا آرمان های انقلاب و امام(ره) را در مسیری خارج از مسیر طی شده قبل از ۸۴ می­دید. به همین دلیل پا به این عرصه ی پر پیچ و خم گذاشت و از همان ابتدا نیز تحت شدیدترین حملات قرار گرفت. جریان مقابل احمدی نژاد نیز کاملا این نکته را درک کرده بودند که تنها تفکری که میتواند توان تقابل و شکست آنها را داشته باشد جریان احمدی نژاد است. به همین دلیل برای به زمین زدن این تفکر از هیچ کاری دریغ نکردند.از بی نتیجه جلوه دادن سیاست خارجی احمدی نژاد گرفته تا بحرانی نشان دادن وضعیت کشور و بازار . اینها بخشی از ماهیت گروه اول بود.

در مورد گروه دوم باید گفت همگان بر این موضوع واقفند که حملات گروه به اصطلاح "خود عمار پندار"(گروه دوم) به جریان احمدی نژاد بسیار شدید بوده است و بسیاری از موانع و مشکلات بر سر راه دولت احمدی نژاد را همین گروه ها ایجاد نموده اند. از بحث خانه نشینی گرفته تا هشدار برای خطراتی که احمدی نژاد برای اسلام ایجاد کرده است و ... اما اینکه جریان احمدی نژاد باید خود را در مقابل کدامیک ازز این گروه ها بداند موضوعی است که باید بررسی شود. در این باره باید حوزه های مختلفی را در مورد موضوعات گوناگون متصور بود. حوزه هایی مثل سیاست داخلی و خارجی ،مسائل اجتماعی و فرهنگی، اقتصاد و ... اگر بخواهیم این حوزه ها را به عنوان اصلی ترین معیارها در جهت تنظیم قطب نما برای طی ادامه مسیر در نظر بگیریم باید مشخص کنیم گفتمان احمدی نژاد از این حوزه ها چه تعریفی دارد و بعد به مقایسه آنها با تفکرات آن دو گروه مذکور در این حوزه ها بپردازیم.

در بحث فرهنگ و مسائل اجتماعی در ذهن بسیاری از افراد جامعه این گونه نقش بسته است که تفکرات جریان احمدی نژاد برآمده از تفکرات گروه "عمار پندار" است و همه چیز را می­خواهد با بگیر و ببند و الزام به جامعه تحمیل کند. در صورتی که این تصور کاملا اشتباه بوده و احمدی نژاد به هیچ عنوان چنین برداشتی از مسئله فرهنگ ندارد. بلکه بالعکس راه حل بسیاری از مسائل کشور را در گروی همین بحث فرهنگ و احترام به آزادی و کرامت انسانی می­داند. برخلاف تفکراتی که وزارت فرهنگ را تبدیل به وزارت صرفا ارشاد کردند. البته این موضوع مؤیّد این نیست که تفکرات فرهنگی گروه اول هم راستا با اندیشه های احمدی نژاد است.

گروه اول اگر هم بحثی در مورد مسائل اجتماعی و فرهنگ دارد آن را زیر پرچم اقتصاد دنبال می­کند. یعنی حوزه ی فرهنگ را بر اساس حوزه اقتصاد می چیند. حوزه سیاست دیگر حوزه ای است که می­بایست در مورد آن واکاوی شود. در مورد سیاست داخلی باید گفت که احمدی نژاد از ابتدا برنامه هایش را حول محور مردمی بودن (به قول برخی ها پوپولیست) قرار داد. اینکه مسؤولین خادمین ملتند و نباید هیچگاه این را فراموش کنند. سفرهای استانی و حضور در بین اقشار مختلف جامعه به خوبی طرز تفکر احمدی نژاد در این باب را مشخص می­کند. با مقایسه این طرز تفکر با گروه اول به این نتیجه میرسیم که این گروه تقریبا به نوعی تمرگز گرایی معتقدند و اینکه بخواهیم مردم را در تصمیم گیری های مختلف شریک کنیم را بر نمی­ تابند. اما گروه دوم تقریبا با سیاست های احمدی نژاد همراستا هستند.

آنها نیز معتقدند آرمانهای انقلاب را باید با حضور در بین کوخ نشینان و مستضعفین پیگیری نمود. در مورد سیاست خارجی نیز تقریبا همین دسته بندی وجود دارد. یعنی گروه اول سیاست "غرب گرایی" و حل شدن در نظم موجود دنیا را دنبال میکند که البته این غرب گرایی نیز به مانند موضوع فرهنگ حول محور منافع اقتصادی می­چرخد.اما گروه دوم تاکید بر استقلال طلبی و صیانت از حریم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و ... را در دستور کار خود دارد.

در این حوزه نیز تفکرات احمدی نژاد با تفکرات گروه دوم قرابتی دارد که البته شیوه و نحوه ی دنبال کردن آن با یکدیگر تفاوت دارد. احمدی نژاد معتقد است مقاومت بر روی اصول و استقلال خواهی باید کاملا وجود داشته باشد اما این استقلال طلبی نباید منافاتی با وضعیت معیشتی مردم وهمچنین آزادی و کرامت آنها داشته باشد. در صورتی که گروه دوم برای رسیدن به استقلال، بیشتر شعاری عمل کرده اند که می­توان از تصویب قطعنامه های پی در پی و تحریم های ظالمانه غرب علیه کشور به عنوان دست آورد این گروه در سیاست خارجی نام برد. اما شاید بتوان حوزه اقتصاد را مهمترین چالش بین احمدی نژاد و گروه اول دانست.

در شرایطی که یکی از مهمترین شعارهای احمدی نژاد اجرای "عدالت" بود و این را در عمل نیز نشان داد اما گروه اول شاید در ظاهر انتقادی از اجرایی شدن عدالت نداشتند اما برنامه ها و سیاست های آنها در حوزه اقتصاد هیچ سنخیتی با مقوله عدالت نداشت.

این گروه در موضوع اقتصاد به نوعی "خاص گرایی" معتقد بود که در تضاد کامل با "عدالت" است. در واقع اگر احمدی نژا نماینده "توده های مردم" و "کارگر" بود,گروه یاد شده را باید نماینده قشر "سرمایه دار" یا به قول امروزی ها "کار آفرین" بدانیم. در این حوزه نیز احمدی نژاد با گروه دوم اشتراکاتی دارد. این گروه تحقق "عدالت" که یکی از مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است را امری واجب و اجتناب ناپذیر می­داند . اما همانطور که در مسئله سیاست خارجی عنوان شد در شیوه اجرایی و همچنین شکل کار با احمدی نژاد مشکل دارد. البته باید گفت که گروه دوم مد نظر ما کسانی هستند که به طور واقعی آرمانهای انقلاب را دوست دارند و نه کسانی که متصل به گروه اول بودند و توانسته بودند در این گروه نفوذ کنند.

ذکر این نکته نیز لازم است که تقریبا تمامی موانعی که گروه دوم بر سر راه احمدی نژاد قرار داد توسط گروه اول طرح ریزی شده بود و آنها توانستند از غفلت آن گروه به خوبی در جهت تحقق اهدافشان که همان تصاحب دوباره کرسی ریاست جمهوری و در ادامه دیگر ارکان است استفاده کنند. در واقع "علت" بسیاری از این مشکلات را باید "گروه اول" دانست که از "گروه دوم" به عنوان "معلول" استفاده نموده است. با توجه به موارد یاد شده باید گفت که با تبیین و تشریح شاخص های گفتمان احمدی نژاد و تفهیم آن می­توان گروه دوم را از خواب و غفلتی که در آن دچار بوده اند نجات داد. در واقع باید "قطب نماها را یک بار دیگر چِک کرد" و "تضاد اصلی" را تشخیص داد ( همان کاری که گروه "خود عمار پندار" از آن عاجز بود و به دام رقیب افتاد) و در این مسیر اسیر تفرقه افکنی و فرافکنی های تیم مقابل نشد و آتش توپخانه هایمان را به روی نیروهایی که می­توانند "خودی" شوند، نگیریم.

اولویت باید تقابل با "علت" باشد و می­توان در کنار آن ,"معلول" را نیز با تفهیم گفتمان احمدی نژاد که همان گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است به راه بازگرداند. این موارد همگی بررسی اجمالی بر روی شاخص های مختلف تصمیم گیری و موضع گیری در مورد گروه های مختلف بود و باید گفت که نمیتوان به همین راحتی به یک نتیجه جامع دست یافت اما میتواند سنگ محکی باشد برای اولویت بندی برنامه ها در ادامه راه. حال انتخاب با دوستان است که در این راه "حر ابن یزید ریاحی " باشند و یا "مختار ابن ابو عبید ثقفی" و یا " سلیمان صرد خزایی"....

عکس/ واکنش احمدی‌نژاد به دیدار روحانی و کامرون

حسن روحانی در سفر به نیویورک با کامرون دیدار و گفتگو کرد. این عکس در صفحه اینستاگرام محمود احمدی‌نژاد منتشر شده و در توصیف آن آمده: دیدار با آقای سایمون گس نماینده وقت انگلستان در 5+1

عکس منتشر شده در اینستاگرام احمدی نژاد

هنوز با دو «ایرانیت» سروکار داریم/درباره یک دهه توهین اشراف به محمود احمدی نژاد

بررسی های تاریخی از همان دوران باستان تا عصر حاضر، اثبات می کنند که در طول مبارزات طبقاتی، این دو ایرانیتِ متخاصم و متضاد در مقابل هم قرار دارند و این تضاد و تقابل در جامعه امروزِ ایران به طور محسوسی وجود دارد. در فرهنگ و تاریخِ ایرانیتِ اشرافی–طبقاتی،از رهبران اجتماعی تحت عناوینی همچون فاسد،غاصب، ویرانگر،افراطی،فراماسونر،ساحر، منحرف،"بزرگترین خطر از صدر اسلام" و غیره یاد می شود که تمامی این موارد را می توان در همین زمانِ حال و در برخورد با کسانی که ندای عدالت اجتماعی سر داده اند، دید.

 

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ چرا در طول تاریخ ایران به افرادی که علیه مالکیت خصوصیِ نامشروع یک فرد، یا علیه یک اقلیتِ بر جان و مالِ مردم به پا خاسته، و در جهت استقرارِ اخلاق، انسانیت و عدالت سخنی گفته، مطلبی نوشته و یا قیام کرده اند توهین می شود؛ اما از مدافعان اشرافیت و جاهلیت که در ناز و نعمت به سر برده اند، تجلیل می شود؟!

در بررسی های تاریخی باید به این واقعیت توجه داشت که در جامعه ای مانند ایران مبارزه و تلاشِ طبقه محروم و متوسط؛ علیه طبقه خاص و اشرافی، به منظور احقاق حق، استقرار عدالت، لغو مالکیت خصوصی نامشروع افراد و گروه های اقلیت اجتماعی، سابقه ای چند هزار ساله دارد. این تلاش ها و مبارزات که هدف غایی اش، استقرار نظام اجتماعی در همه ی زمینه ها بر اساس اخلاق، کرامت انسانی و عدالت است در هر دوره تاریخیِ جامعه ما، متناسب با شرایط اقتصادی (شیوه ی تولید مسلط)، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همان دوره تاریخیِ ایران صورت گرفته و میگیرد. این تلاش ها برای حذف سلطه بخشِ یک اقلیت خاص و آرزوی استقرار عدالت؛ با قبول حاکمیت جامعه و نظام اجتماعی، بخشی از «فرهنگ جامعه ایران» از همان دوران باستان به شمار می رود که به دوران اسلامی و جامعه کنونی ما منتقل شده است. در این رابطه و در یک بررسیِ فرهنگی آشکار می شود که در بطنِ مبارزاتِ طبقاتی ما ، هنوز با دو «ایرانیت» سروکار داریم: یکی طبقه خاصِ آقازاده ها و اشرافی که بر منافع طبقاتی و تبلیغات بی پایه و غلط نژادی استوار بوده و هست؛ و دیگری ایرانیت «محرومان، طبقه متوسط و رهبرانِ اجتماعی عدالت خواه» که در جهتِ استقرار عدالت در جامعه ی ایرانی و رفع و دفع مظالم اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ طبقه اشرافی مبارزه نموده و می نمایند.
بررسی های تاریخی از همان دوران باستان تا عصر حاضر، اثبات می کنند که در طول مبارزات طبقاتی، این دو ایرانیتِ متخاصم و متضاد در مقابل هم قرار دارند و این تضاد و تقابل در جامعه امروزِ ایران به طور محسوسی وجود دارد. در فرهنگ و تاریخِ ایرانیتِ اشرافی - طبقاتی، از رهبران اجتماعی تحت عناوینی همچون فاسد، غاصب، ویرانگر، افراطی، فراماسونر، ساحر ، منحرف،" بزرگترین خطر از صدر اسلام " و غیره یاد می شود که تمامی این موارد را می توان در همین زمانِ حال و در برخورد با کسانی که ندای عدالت اجتماعی سر داده اند، دید. نکته حائز اهمیت این است که اکثر افراد و عناصر وابسته به طبقه خاص آقازاده ها و اشرافییت، به منظور تحقیر و توهین به رهبران عدالت اجتماعی و تحقیر نظریات اجتماعی این رهبران، مطالب موهن و سخیفی را نسبت داده اند تا با ایجاد حساسیت و نفرت، مانع نفوذ اندیشه های این رهبران و بزرگان به میان مردم شده و از ایجاد یک «پایگاه اجتماعی ضد ستم» و ضد «آقازاده پروری» و ضد «اختصاصی سازی» در جامعه جلوگیری نمایند. این اتهامات آن قدر بدون ذکر سند، دلیل و مدرک تکرار می شوند تا به تدریج در افکار عامه مردم به عنوان یک حقیقت تاریخی پذیرفته شود و کسی جرأت تردید درباره ی صحت این اتهامات را نداشته باشد و اگر هم کسی تردید کرد، خود هدف اتهامات و هجمه ها قرار می گیرد. در بسیاری از بررسی های تاریخی، می توان نامِ افرادی را دید که به دلیل فریاد عدالت خواهی و تلاش برای فروپاشی ساختار طبقاتی، قربانی تمایلات نژادی، سیاسی و تعلقات طبقاتیِ حاکم بر جامعه و همچنین قربانی کسانی که اشرافیت مادی و معنوی را با هم در آمیخته بودند؛ شدند.

 

نمونه عینی و ملموس این رفتارهای مغرضانه، را به نوعی می توان در مطالب موهنی مشاهده کرد که افراد و عناصر دارای منافع خاص، به فردی مانند "محمود احمدی نژاد" و نزدیکانش نسبت داده اند؛ آن هم هنگامی که دادِ عدالت اجتماعی از سوی دولت نهم و دهم بلند شد و می رفت تا بنیان اختصاصی سازی و ریشه افراد و طبقات دارای منافع خاص را در هم بریزد. به عبارتی دیگر مردم، عدالت و عدالتخواهی را در ذهن خود پرورانده بودند و شرایط کاملاً مهیا بود تا فریاد و پرچم عدالت خواهی توسط احمدینژاد در سال 84 بلند شود. محمود احمدی نژاد در مقام ریاست دولت که قدرت عملیاتی و اجرایی در سطح جامعه داشت، معتقد بود دیگر قدرت‌طلبی‌ها و زیاده‌خواهی‌ها رابطه انسان‌ها را تنظیم نخواهد کرد و رابطه انسان‌ها براساس فطرت انسانی خواهد بود. وی در سخنان خود بارها اعلام کرده بود که عشق به عدالت و توحید در اعماق جان انسان‌ها می‌جوشد و انسان‌ها احساس می‌کنند که باید برای استقرار توحید و عدالت در کنار یکدیگر قرار بگیرند و عدالت اجتماعی را مطالبه کنند. محمود احمدی نژاد تلاش نمود جلوی کسانی را که به واسطه ی قدرت مالی، سیاسی و تبلیغاتی، صاحب حق شناخته می شدند بگیرد تا بتوان حیات اجتماعی را بر اساس عدالت، قوام و رشد بدهد. وقتی که احمدی نژاد استقرار عدالت را از وظایف اصلی حاکمیت می دانست و تأکید داشت که سازوکارها را باید به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که فضاها کنترل شود تا آحاد مختلف مردم از فرصت‌ها و ثروت عمومی بهره ببرند کاملا طبیعی است که با مواضع تند و اتهامات گوناگونِ طبقه اشرافی پرور و کسانی که دارای منافع مشترک هستند روبه رو شود. وی طبقه متوسط و اقشار محروم را داخل در جامعه دانست و از حقوق آنان با قد علم کردن در مقابل مافیای قدرت و ثروت به معنای واقعی کلمه دفاع نمود. این وضعیت ایجاد شده در جامعه امروز و تلاش برای احقاق حق طبقه متوسط و محرومان، یکی از دو "ایرانیتی" است که ایرانیتِ دیگر؛ یعنی همان طبقه خاص و دارای منافع مشترک را رو در روی آن قرار داده است. شناخت ساختار طبقاتی و نیروهای شرکت کننده در حرکت عدالتخواهی و عدالت محوری با جانبداری از احمدی نژاد که دارای وابستگی طبقاتی، سیاسی، اقتصادی نبود، درک بهتری از این دو ایرانیت به دست خواهد داد.
این موج توهین ها، تخریب هاو نیز اظهار نظرهای غیر منصفانه دامن نزدیکانِ احمدی نژاد راگرفت و روز به روز بر شدت آن ها افزوده شد؛ به طوری که سعی گردید تا اذهان عمومی را نسبت به این افراد، مکدر نمایند.

نکته حائز اهمیت این است که چون هیچ وقت به طور دقیق و به صورت اصولی، ابعاد و برنامه های دولتِ احمدی نژاد در جهتِ پیاده سازی عدالت، برای دیگران، باز نشد و در این مورد شناخت و آگاهی حاصل نگردید، مخالفان و دشمنان وی، راحت تر بر طبل مخالفت و تخریب خود کوبیدند. آن ها برای حفظ منافع و امتیازات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی خود از این عدم شناخت و آگاهی کافیِ جامعه نسبت به برنامه های احمدی نژاد استفاده کرده و تبلیغات منفی وسیعی را علیه وی به راه انداختند.
احمدی نژادی که همیشه خود را با القاب و عناوینی همچون " خادم ملت " و " نوکر مردم " معرفی می کرد آنقدر مورد هجمه و تبلیغات منفی قرار گرفت که هیچ وقت خط مشی و سیاست وی در اداره امور کشور به درستی تبیین نشد. حالا دیگر مخالفان و برخی از به ظاهر خودی ها وی را با القابی همچون فراماسونر، ساحر، افراطی، منحرف، بزرگترین خطر از صدر اسلام و غیره می خواندند.
ظاهراً کاری که باید انجام شود ایجاد یک تصویر متوازن و ایجابی نسبت به گفتمان دولت عدالت محور از طریق اطلاع رسانی درباره خدمات، فعالیت ها و عملکردهای دولت نهم و دهم است تا بتوان به یک درک و شعور گفتمانی در باب این دولت رسید. شاید یک تحلیل گفتمانی درست، بتواند تا حدودی از بار منفی انتقادات به دولت قبل را که رنگ تخریب و تخطئه به خود گرفته است خنثی کند. امید است گفتمان عدالت خواه دولت نهم و دهم، در راستای تحقق کارآمد عدالت و سایر دال‌ها و اهداف آرمانی خویش، با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، دال‌های شناور لازم را اخذ و تثبیت نموده و بدین‌وسیله، بر کارایی و اثربخشی و به هنگامی خود بیفرایند.

رهبر معظم انقلاب از بیمارستان مرخص شدند

به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب پس از گذراندن دوره درمان و کسب سلامتی کامل، صبح امروز از بیمارستان مرخص شدند.

سخنان مهم رهبر انقلاب پس از مرخص شدن از بیمارستان درباره رد درخواست آمریکا برای همکاری علیه داعش و تاکید بر اینکه هدف آمریکا از طرح مبارزه علیه داعش حضور نظامی در منطقه است،‌ تا ساعتی دیگر در پایگاه اطلاع‌رسانی معظم‌له منتشر خواهد شد.